ارسال به دیگران پرینت

این وعده ها سخت تر از کاشی کردن کف اقیانوس است

چند روز پیش، یکی از رفقا، خوش ذوقی کرده بود و یکی از آهنگ های قدیمی را توی همین تلگرام برایم فرستاده بود و زیرش نوشته بود «این هم یک جور نطق انتخاباتی بود و ما نمی دانستیم».

این وعده ها سخت تر از کاشی کردن کف اقیانوس است

۵۵آنلاین :

این نطق انتخاباتی را شما هم شنیده اید بلکه اغلب تان حفظید. مال آقای اقبالی است در چهل سال پیش: «دنیا رو کولم می ذارم، روزی صد دفعه می میرم... یه نورد بوم، می آرم، چشم ماه رو در می آرم... اگه چشمات بگن آره، هیچکدوم کاری نداره...» حقیقتا این کارهای سخت را هیچکس - حتی سوپرمن- از عهده برنمی آید، اما بالاخره در عالم شعر، شاعر را نمی شود، بلکه نباید مهار کرد. او سوار بر اسب سرکش خیال، از هفت دولت آزاد است که برای خاطر معشوق کارهایی باور نکردنی بکند و اعمالی انجام دهد، یا لافش را بیاید که حتی جنیان نمی توانند. دیوان ملازم رکاب حضرت سلیمان نبی هم نمی توانستند و زورشان نمی رسید که کف اقیانوس را با رنگین کمان کاشی کنند یا ایوان رویا را با شبنم آبپاشی کنند... احتمالا وعده های انتخاباتی روزگار ما هم در اصل یک جور طبع آزمایی شاعرانه و جولان در آسمان خیالند و کاندیداها محض خاطر معشوق خیالی خود - چه بسا معشوق انضمامی خود، ما که خبر نداریم- چنین وعده وعیدهای عجیب و غریبی می دهند. کمی وزن و قافیه و ریتم را رعایت می کردند روی دست ترانه های داخلی و خارجی بلند می شدند. حقیقتا تولید چند میلیونی شغل، دست کمی از درآوردن چشم ماه ندارد و تقسیم اموال کشور به صورت یارانه سه برابری از کاشی کردن اقیانوس هم سخت تر است...

چند سال پیش، یادم هست، یکی از کاندیداهای گمنام مجلس، جوگیر شده بود و روی پوسترش وعده هایی داده بود که هوش از سر رای دهنده ها می پراند. می خواست خزر را به خلیج فارس وصل کند، دلار را به همان قیمت هفت تومان و پنج ریال زمان شاه برگرداند و جلوی بیکاری و تورم را بگیرد و ابر قدرت ها را سر جای شان بنشاند و کشورهای اسلامی را سر عقل بیاورد. همان موقع ملت پوستر او را دست به دست می کردند و می خندیدند و به طعنه می گفتند او می خواهد نماینده مجلس بشود یا -نعوذبالله- می خواهد برود جای خدا بنشیند؟ حیف که آن موقع هنوز این شبکه های مجازی راه نیفتاده بودند وگرنه طرف شهرت جهانی پیدا می کرد. درست است که آدمیزاد قدرت و قوت کارهای عجیب و غریب دارد، اما کار سیاست، شعبده بازی که نیست. اگر رای آوردن به شعبده بود که دیوید کاپرفیلد از همه اینها قدرتمندتر بود و عجیب و غریب تر می توانست کار کند و در کار و بار دنیا دخل و تصرف کند. خدا وکیلی به نظر شما رد شدن از دیوار چین سخت تر است یا ایجادپنج و شش میلیون شغل؟ از کجا؟ از کدام منبع؟ از کدام خزانه؟ قبلا وقتی حرف های عجیب و غریب می شنیدیم، چشم گرد می کردیم و ابرو بالا می بردیم و از تعجب شاخ درمی آوردیم. اما روزگار عوض شده و رسانه های فراگیر و این شبکه های اجتماعی آستانه تعجب و حیرت مان را بالا برده اند. از بس چیزهای عجیب و غریب شنیده ایم و دیده ایم اعداد از چشم مان افتاده اند و ارزش شان را از دست داده اند.

آنقدر رقم های سه هزار میلیارد و شش هزار میلیارد و دوازده هزار میلیارد از این قبیل از کیسه ملت دزدیده اند که دیگر صد و بیست هزار تومان و یک میلیون و دو میلیون و شش میلیون اعدادی نیستند که تغییری در حال و روزمان ایجاد کنند. اتفاقا شاید امروز برعکسش جواب بدهد. هیچ بعید نیست کاندیدایی رای بیاورد که هیچ وعده ندهد، رویا نبافد، بی خودی قربان صدقه ملت نرود، موانع را یک شبه از سر راه برندارد، اعمال محیرالعقول نکند و... «کف دست مو ندارد، بکن». شعار اصلی نامزدها باید همین یک جمله خردمندانه باشد. واقعا کف دست مو ندارد... خدا رحمت کند کاندیدایی را که بگوید وضع مان خوب نیست، باید کار کنیم، باید زحمت بکشیم، باید تلاش کنیم، باید از جان مایه بگذاریم، آیا بشود، آیا نشود. به خاطر چهار تا رای، آخرت و صداقت مان را که نباید ضایع کنیم.

منبع : ایران آنلاین
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه