ارسال به دیگران پرینت

در گفت و گوی «۵۵ آنلاین» با محمد کمالی زاده، کارشناس علوم سیاسی مطرح شد

ضعف های برند سازی سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری 1400 | شِگردهای کاندیداهای اصلاح طلب و اصول گرا چه بود؟ | مناظره های انتخاباتی، محل انشاء خواندن نیست

کمالی زاده: آقای همتی، فکر کرده که انشاء بنویسد و در هر سطر آن مطالبه اصلاح طلبانه ای بیاورد، یا در هر سطر، گوشه و کنایه ای به آقای رئیسی و دیگر کاندیداها بزند، مردم خوششان می آید و به او رای می دهند.

ضعف های برند سازی سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری 1400 | شِگردهای کاندیداهای اصلاح طلب و اصول گرا چه بود؟ | مناظره های انتخاباتی، محل انشاء خواندن نیست

55 آنلاین- انتخابات، یک پدیده مدرن بوده و در یک فضای انتخاباتی رقابتی، قاعدتاً کاندیدایی که در برند سازی سیاسی و برند سازی شخصی، موفق عمل کند می تواند برنده و پیروز شود.

در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران که در سال 1400 برگزار شد، تعداد 7 نفر از سوی شورای نگهبان تایید صلاحیت شدند. با این که عبدالناصر همتی و محسن مهرعلیزاده یعنی دو کاندیدا از این 7 نفر، منتسب به جریان جبهه سیاسی اصلاح طلب، بودند، اما جبهه و جریان اصلاح طلبی، اعلام کرد که در این انتخابات، کاندیدا و نماینده ای ندارد.

در سال 1396 بالغ بر 24 میلیون به حسن روحانی، کاندیدای جریان اصلاح طلب رای داده شد و در این دوره، کاندیدای اصلاح طلب انتخابات، فقط 2 میلیون رای کسب کرد و البته نرخ مشارکت در 59 میلیون نفر واجدان شرایط رای دادن، کمتر از 50 درصد بود.

در گفت و گوی «55 آنلاین» با دکتر محمد کمالی زاده، برند سازی سیاسی و شِگردهایی که کاندیداهای این انتخابات در پیش گرفتند، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. کمالی زاده، دکترای علوم سیاسی داشته و صاحب نظر در حوزه برند سازی سیاسی است.

*****

 

*نتایج انتخابات اخیر ریاست جمهوری اعلام شده و 28.9 میلیون نفر در انتخابات رای داده اند و 48 درصد مشارکت اتفاق افتاده که کمترین نرخ مشارکت رای دهندگان در دوره بعد از انقلاب است.

ما می دانیم انتخابات و تبلیغات آن، یک پدیده مدرن است و در تبلیغات انتخاباتی، برند سازی سیاسی اتفاق می افتد و جذب و جلب آرا رخ می دهد. در انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران علائم و شاخصه های برند سازی سیاسی برجسته نبود. در این دوره، فقط آقای مهرعلیزاده، در ابتدا رنگ مشکی را به عنوان رنگ انتخاباتی اعلام کرد و بعداً آن را تغییر داد.

به نظر شما، در این انتخابات چرا برند سازی سیاسی ضعیف بود و توسط کاندیداها چندان به آن توجه نشد؟

 

-من خیلی موافق نیستم که برند سازی سیاسی ضعیف بوده و به آن توجه نشد. به نظر من، اتفاقا خیلی از کاندیداها سعی کردند که از خودشان، یک برند بسازند یا خودشان اقدام به برندینگ کنند.

این انتخابات، یکی از مهم ترین موقعیت هایی بود که چند کاندیدا سعی داشتند از خودشان برند جدیدتری بسازند. بحث رنگ انتخاباتی و شعار انتخاباتی، بخشی از ویژگی های برند سازی یا برند است، اما گفتمان، مهم ترین محور برند است یا خود پیام.

این که شما تلاش کنید با دیگران، غیریّت سازی کرده و میان خود و سایر کاندیداها تمایز بخشی کنید ، مهم است. همه این موارد، محورهای مهم برند سازی است.

به نظر من، هم در میان اصول گرایان و هم در میان دو کاندیدای جریان اصلاح طلبی، تلاش های زیادی برای برندینگ صورت گرفت ولی این که چقدر موفق بوده، جای بحث دارد. به هر حال، کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری، تلاش خود را به کار بستند.

 

*در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392، آقای روحانی از رنگ بنفش به عنوان رنگ انتخاباتی استفاده کرد. این رنگ بنفش، جلب توجه می کرد و رنگ فیروزه ای، رنگ انتخاباتی آقای محسن رضایی در آن دوره بود.

در این دوره انتخابات، بر چه مبنا اوضاع شبیه سال 1392 نشد و کاندیداها نتوانستند رنگ انتخاباتی را به عنوان نماد تبلیغاتی خودشان مطرح کنند؟

 

-انتخابات سال 139، عمدتاً متاثر از اتفاقات سال 1388 و رنگ انتخاباتی سبز بود. در سال 1388، برای اولین بار رنگ سبز به عنوان نماد انتخاباتی مطرح شد و نقش مهمی در عرصه رقابت های سیاسی و حوادث بعد از آن پیدا کرد.

در سال 1392، کاندیداها به نوعی سعی کردند که از پتانسیل ایجاد شده برای خودشان بهره برداری کنند و هر کدام رنگی را انتخاب کنند تا میان طرفداران خودشان، انسجام ایجاد کنند. هدف از انتخاب رنگ انتخاباتی، عمدتاً ایجاد انسجام اجتماعی در کف خیابان و میدان انتخابات بود.

در حالی که در انتخابات سال 1400، اصلاً هیجان میدانی در انتخابات نداشتیم که از رنگ انتخاباتی استفاده شود. به دلیل پاندومی کووید 19 (کرونا)، امکان برگزاری مجالس پُر شور و شوق سال های 1388، 1392 و 1396 وجود نداشت.

ما هر چه داشتیم در قاب تلویزیون یا قاب کوچک گوشی های موبایل بود و هر کاندیدا باید از همین طریق، پیام خودش را به طرفداران خودشان منتقل و مردم را متقاعد می کرد که به او رای بدهند.

در این فضا یعنی در قاب تلویزیون و در قاب گوشی موبایل، رنگ انتخاباتی چندان جایگاهی ندارد و عمدتاً حرف و پیام، رد و بدل می شود.

 

*آقای مهرعلیزاده در ابتدا، رنگ مشکی را به عنوان رنگ انتخاباتی، انتخاب کرد و بعد از انتقاداتی که شد از رنگ فیروزه ای استفاده کرد. در سطح جهانی و در حوزه سیاسی، رنگ مشکی، رنگ آنارشیست ها بوده و در سال های اخیر هم، گروه تندروی داعش از این رنگ استفاده کرد.

به نظر شما، به چه علت این نوع کاندیداها نسبت به چنین پیشینه ای بی توجه بوده و در نهایت هم تغییر رنگ انتخاباتی را عملی کردند؟

 

-من فکر می کنم هدف از انتخاب رنگ مشکی این بوده که متمایز باشد با رنگ هایی که تا الان استفاده شده و از آهنگ های عامیانه در مورد رنگ مشکی، اهمیت و قداست آن استفاده کنند

 

* البته ستاد آقای مهر علیزاده، انتخاب رنگ مشکی را به خاطر همراهی و همدلی با فوت شدگان ویروس کرونا اعلام کرد.

 

-اتفاقاً آقای مهرعلیزاده خیلی تلاش کرد با شیوه های مختلف و به طور خاص با زبان ترکی صحبت کردن، خودش را از سایر کاندیداها متمایز کند. در این زمینه تلاش هایی از طرف آقای همتی و آقای رضایی نیز انجام شد.

در ابتدا آقای مهرعلیزاده خیلی تلاش داشت زودتر، خودش را از سایر کاندیداها جدا کند و زودتر از همه، نماینده جریان اصلاح طلبی شود.

یک رقابت درون گروهی میان آقای همتی و آقای مهرعلیزاده داشتیم و هر کدام سعی می کردند با ابتکاراتی از این دست، ترکی صحبت کردن و بیش تر تاختن به رقیبان، خودش را به عنوان کاندیدای اصلی اصلاح طلبان معرفی کرده و غالب (=قالب) کند و در این زمینه جریان سازی کند. در نهایت، آقای همتی در این زمینه موفق تر از آقای مهرعلیزاده بود

 

*مسائل اقتصادی و معیشتی، الان مهم ترین دغدغه اکثریت مردم ایران است. به طور مشخص آقای همتی دکترای اقتصاد دارد و تاکید هم داشت که مدرک او اعتبار بالایی دارد. البته آقای رضایی هم می گفت دکترای اقتصاد دارد، اما آقای همتی گفت که آقای رضایی با شرایط خاصی و با دعوت استادان دانشگاه به دفتر کار خودش، تحصیل را انجام داده و آقای همتی از این طریق مدرک گرفتن آقای رضایی را زیر سوال برد.

بر اساس آماری که منتشر شده تعداد آرای آقای همتی هم، بعد از تعداد آرای باطله است. با وجود این که الان مردم درگیر مسائل اقتصادی هستند و یک اقتصاددان راهکارهای اقتصادی را می داند، چرا کاندیدایی که اقتصاددان و دکترای اقتصاد است نتوانست اعتماد مردم را جلب کند و با برند سازی ، احساس و درک مثبتی در مردم نسبت به خودش ایجاد کند؟

 

-مدرک تحصیلی به تنهایی هیچ اهمیتی ندارد. اگر شما بهترین دانشمند ایران و حتی بهترین دانشمند جهان هم باشید، تضمینی وجود ندارد که مردم به بهترین دانشمند جهان رای بدهند. مردم باید در انتخابات، متقاعد شوند که شما می توانید مشکلات را حل کنید چه با مدرک و چه بدون مدرک.

مردم باید دلایل مختلف برای رای دادن خودشان داشته باشند و مدرک در میان دلایل مختلف، کوچک ترین جایگاهی ندارد.

آقای مهر علیزاده و آقای همتی، خیلی تلاش کردند که آقای رئیسی را بی سواد جلوه بدهند و گفتند سواد کلاسیک ندارد، اما کوچک ترین تاثیری در رویگردانی مردم از آقای رئیسی نداشت.

اتفاقاً اگر مدرک، مهم بود باید آقای رضایی و آقای همتی، بالاترین رای را کسب می کردند ولی هیچوقت این طور نبوده است. در دوره های قبل هم، آقای رضایی به عنوان کاندیدا حضور داشته و در دوره های قبل نیز، اقتصاد مهم بوده است.

آقای احمدی نژاد، دکترای عمران دارد و در سال 1384 رای آورد. آقای روحانی نیز می گفت حقوقدان است و آقای خاتمی هم، همین طور. با این که اقتصاد، همیشه مساله ما بوده ولی مردم، اقتصاددان را انتخاب نمی کنند. مردم، فردی را انتخاب می کنند که به دلایل مختلف، دوستش دارند.

اتفاقاً این که دائما شما بگویید فلان مدرک دارم، منم منم بکنید، خود را به عنوان قهرمان جا بزنید، ادعا کنید که شما راه حل مشکلات را می دانید و بقیه نمی دانند و ادعا کنید که سواد خیلی زیادی دارید، مردم نمی پسندند.

مردم، این غرور و خودخواهی را نمی پسندند. مردم ما، تواضع را بیش تر دوست دارند. علت این که آقای احمدی نژاد همچنان میان مردم اینقدر محبوبیت دارد، به خاطر این است که بر این موضوع تاکید دارد، همیشه میان مردم می رود و هیچوقت سعی نکرده که خودش را از مردم متمایز کند.

در حالی که در این انتخابات دیدیم که چقدر بر سر مدرک بحث شد. بدترین کاری که یک کاندیدا می تواند انجام بدهد، این است که مدرک خود را بر سر مردم و مخاطبان بکوبد. بدترین کار این است که یک کاندیدا دائما بگوید من با سواد هستم و شما بی سواد هستید.

درست نیست که کاندیدا، به طور مکرر بگوید من قهرمان هستم و می توانم شما را نجات می دهم و شما نمی توانید. درست نیست که یک کاندیدا بگوید بدون من نمی توانید نجات پیدا کنید.

در داستان «برند»، کاندیداها باید در نقش راهنما باشند و مردم، قهرمان برند، هستند. کاندیدا باید به مردم گوشزد کند که شما قهرمان هستید و شما قرار است همه چیز را تغییر بدهید و من بدون شما چیزی نیستم.

یک کاندیدا باید به مردم بگوید که من فقط آمده ام که کمک کنم تا شما بتوانید به اهداف، آرزوها و رویاهای خودتان برسید. این که دائما، مدرک خودتان را به رخ ملت بکشید کارساز نیست.

 

*البته آقای همتی، مدرک دکترای اقتصاد از دانشگاه تهران دارد ولی دانشگاه تهران در رتبه بندی های مختلف دانشگاه های جهان در سال های اخیر در حد رتبه های 400 تا 600 بوده و جزو دانشگاه باکیفیت جهان نیست.

از طرفی، آقای همتی علاوه بر مسائل اقتصادی، بر دغدغه های اجتماعی و فرهنگی از قبیل بی حجابی و ارسال پیامک به دختران تحصیلکرده در زمان رانندگی، تاکید می کرد. این روش آقای همتی، با روش انتخاباتی آقای حسن روحانی در انتخابات قبلی شباهت داشت.

آیا احتمال موفقیت در این زمینه داشت که آقای همتی در این انتخابات هم، همان روش سابق را در پیش گرفت؟

 

-آقای همتی، امروز مساله 8 سال پیش را مطرح می کرد. فکر می کرد که اگر آقای روحانی 8 سال پیش با این بحث ها رای آورده، می شود 8 سال بعد یا 16 سال بعد همان بحث ها را مطرح کرد و رای آورد.

در حالی که اصلاً این طور نیست و امروز دغدغه مردم، پیامک نیست. سوال این است که برای چند درصد مردم، این نوع پیامک ارسال می شود. الان مردم عمدتاً دل نگران پیامک های بانک ها و اقساط وام های خودشان هستند.

اگر بحث حجاب و پیامک، دغدغه برخی افراد جامعه باشد، دغدغه کسانی است که اصلاً نمی خواستند در انتخابات شرکت کنند و کُل نظام را قبول ندارند.

رای دهنده ای که در این شرایط کرونایی و شرایط تحریم، می خواهد در نظام جمهوری اسلامی رای بدهد و در ارتقای مشروعیت حکومت مشارکت داشته باشد، دغدغه اش پیامک مربوط به حجاب نیست.

 

*از ماه های قبل، در رسانه های مختلف و مخصوصاً در رسانه های خارج از کشور، کمپین «رای بی رای» مطرح شده و برجسته شده بود. به نوعی هم مشخص بود که نرخ مشارکت مردم در این انتخابات در حد بالایی نخواهد بود.

آقای همتی، می خواست قشر خاکستری و کسانی را که نمی خواستند رای بدهند پای صندوق بکشاند. آیا این نوع کاندیداها و گروه تبلیغاتی آنها به معنای واقعی از نرخ مشارکت مردم و جامعه شناخت نداشتند که نتوانستند رای زیادی کسب کنند؟

 

-این کاندیداها شناخت نداشتند و حتی اگر شناخت هم می داشتند در این انتخابات، کاندیداهای دیگری بودند که برندهای بهتری برای مطالبات مردم بودند. با اطمینان می توان گفت آقای همتی که رئیس بانک مرکزی بوده و به قول آقای رئیسی و دوستان او در انتخابات، از بانیان وضع موجود بوده، نمی تواند میان مردم همدلی ایجاد کند که به او رای بدهند.

با هر کاری که آقای همتی می خواست انجام بدهد و حتی اگر تمام اصلاح طلبان بر مشارکت در انتخابات تاکید می کردند و همه آنها بر رای دادن به آقای همتی، متفق القول می شدند باز هم، آرای آقای همتی بیش از 4 یا 5 درصد از مقدار فعلی بالاتر نمی رفت.

در هر انتخاباتی، کاندیداها باید فضای انتخابات را درک کنند. الان سال 1396 نیست و سال 1400 است و دوره تغییر است. همچنان که در سال 1392، آقای حسن روحانی نماینده تغییر بود و آقایان جلیلی، قالیباف و حداد عادل، نماینده تداوم وضع موجود بودند.

در سال 1400 آقای رئیسی، آقای زاکانی، آقای قاضی زاده هاشمی و آقای رضایی، نماینده تغییر وضع موجود هستند و آقای همتی، تبلور کامل تداوم وضع موجود است.

بنابراین، ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم در چنین فضایی، رای آقای همتی در سطح بالایی باشد. حتی من اعتقاد دارم که اگر مردم، بیش تر مشارکت می کردند، آمار آقای رئیسی به همان نسبت بالاتر می رفت.

 

*در چارچوب «نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان»، قرار بود کاندیدایی که دو سوم رای 46 عضو مجمع عمومی این نهاد را کسب کند، به عنوان کاندیدای اصلاح طلب مورد حمایت قرار بگیرد. آقای همتی و آقای مهر علیزاده نتوانستند، آرای دو سوم اعضای این نهاد را کسب کنند. در نتیجه این نهاد و جبهه اصلاح طلبان از هیچ کاندیدایی حمایت نکرد.

قرار شده بود آقای خاتمی رئیس جمهور سابق و از سران جبهه اصلاحات، به تصمیم این نهاد اجماع ساز پایبند باشد. در عمل، آقای خاتمی در روزهای قبل از انتخابات به آقای همتی گرایش نشان داد و به طور غیر مستقیم از مردم دعوت کرد که به آقای همتی رای بدهند. آقای ابطحی (معاون وقت آقای خاتمی در دوره ریاست جمهوری)، در همین روز انتخابات و در توئیتی گفت که رای آقای خاتمی به آقای همتی است و آقای ابطحی از این طریق از مردم خواست که به آقای همتی رای بدهند.

در عین حال، نامه ای از طرف 185 فعال سیاسی و مدنی در حمایت از آقای همتی منتشر شد و شخصیت های سرشناسی از قبیل آقای سروش و آقای مصطفی ملکیان از اندیشمندان ایران، از مردم خواستند به آقای همتی رای بدهند.

با وجود همه این حمایت ها که از آقای همتی شد اما رای پایین و 2 میلیونی آقای همتی چه چیزی را نشان می دهد؟

 

-من حتی این رای 2 میلیونی را رای جریان اصلاح طلبی نمی دانم. این رای 2 میلیونی، رای اعتراض بود به انتخاب کاندیدایی که فکر می کردند از قبل انتخاب و مشخص شده. به نظر من، حتی این 2 میلیون رای، رای اصلاح طلبی و خالص نبوده و رای اعتراضی است.

ممکن است گروه های مختلفی، این 2 میلیون رای را به آقای همتی داده باشند. اساساً مشکل اصلاح طلبی از 4 سال پیش و 8 سال پیش آغاز شد.

وقتی که به طور غیر انتقادی و غیر منصفانه، از عملکرد دولت آقای روحانی که به آن نقد وارد است، دفاع می کنید، کُل برند اصلاح طلبی و کُل اعتبار اصلاح طلبی را پای این دولت می گذارید و حاضر نیستید کوچک ترین نقدی به این دولت وارد کنید، نمی شود انتظار داشته باشید که یک شبه، همتی نماینده اصلاح طلبان و نماینده تغییر وضع موجود شود.

ضمن این که اصلاح طلبان، همین اشتباه را در سال 1384 انجام دادند. در سال های قبل از انتخابات سال 1384، اصلاح طلبان دائما آقای هاشمی رفسنجانی را نقد کردند ولی اصلاح طلبان یک شبه و در فاصله دور اول و دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 تغییر موضع داده و از مردم مردم خواستند که به آقای هاشمی رای بدهند.

با این نوع رفتار نمی شود در انتخابات موفق بود و نمی شود شما خلاف عملکرد گذشته خودتان رفتار کنید. خلاف عملکرد گذشته رفتار کردن، نفاق است. نمی توان یک عمر، علیه هاشمی رفسنجانی، انتقاد کرد و او را عالیجناب سرخ پوش دانست ولی چند روز مانده به دور دوم انتخابات، از مردم خواست که به آقای هاشمی رای بدهند.

 

*بالاخره نهاد اجماع ساز اصطلاح طلبان، به آقای مهرعلیزاده و آقای همتی که اصلاح طلب هستند، به عنوان کاندیدای جبهه اصلاح طلبان رای نداد و آنها را به عنوان کاندیدای این جبهه سیاسی معرفی نکرد.

چگونه اکثریت اعضای این نهاد متوجه شده و فهمیدند که این کاندیداها، رای آور نیستند؟

 

-به خاطر این که الان دوره تغییر است. هیچکدام از این دو نفر، به طور کامل متعلق به برند اصلاح طلبی نیستند. البته آقای مهرعلیزاده، یک مقدار متمایز بود ولی آقای همتی، هیچوقت به عنوان چهره اصلاح طلب شناخته نمی شد.

نمی شود به دلیل این که بقیه کاندیداهای اصلاح طلب رد صلاحیت شده اند، آقای همتی یک شبه مثل آقای روحانی در سال 1392، به برند اصلاح طلبی تبدیل شود. تا قبل از انتخابات سال 1392، آقای روحانی یک اصول گرای تمام عیار بود ولی یک شبه کاندیدای اصلاح طلبان شد.

در این انتخابات نیز، اگر آقای لاریجانی تایید صلاحیت می شد یک شبه به کاندیدای اصلاح طلبان تبدیل می شد. اساساً چنین تغییر وضعیتی، برای مردم باور پذیر نیست و مردم، این تغییر وضعیت را قدرت طلبانه می دانند.

نهاد اجماع ساز اصطلاح طلبان نیز، بر این موضوع واقف بود و متوجه شد که نمی تواند برند اصلاح طلبانه بسازد.

از طرفی، مردم گرفتار مشکلات شدیدی اقتصادی بودند و نرخ دلار به شدت بالا رفته بود. بدترین توصیه به مردم این بود که به مردم گفته شود به رئیس بانک مرکزی این دولت که مسبب این وضعیت بوده، رای بدهند. این کار، بدترین گزینه ممکن بود.

 

*نماینده و کاندیدای وضع موجود و دولت مستقر آقای روحانی ، واقعاً آقای علی لاریجانی بود. مشخص هم بود که دولت آقای روحانی تمایل دارد آقای لاریجانی را به ریاست جمهوری برساند. از طرفی، آقای همتی بدون مشورت با آقای روحانی، کاندیدا شده بود و در ادامه از ریاست بانک مرکزی برکنار شد.

آقای همتی در ماه های قبل، تعارض هایی با آقای دژپسند وزیر اقتصاد و آقای نوبخت معاون رئیس جمهور و متحد آقای روحانی، پیدا کرد. آیا این برکنار شدن نمی توانست باعث شود آقای همتی به نحوی مردم را قانع کند که برکنار شده و رگه هایی از مخالفت با دولت روحانی را دارد؟

 

-آقای همتی می خواست در زمان انتخابات، در نقش اپوزیسیون ظاهر شود. در حالی که این موضوع برای مردم، باورپذیر نیست. در نتیجه آقای همتی، نمی توانست برای مخالفت با وضع موجود، برند سازی کند.

 

*آقای همتی و آقای مهرعلیزاده، در این انتخابات می خواستند شبیه آقای روحانی در انتخابات قبلی برجسب زنی سیاسی را انجام بدهند و از جمله در مورد مدرک تحصیلی برچسب زنی هایی علیه رقبای انتخاباتی خودشان انجام دادند.

 

-هدف آنها این بود که اصلاً آقای رئیسی یا سایر کاندیدای طرف مقابل را عصبانی کنند و واکنش نشان بدهند و این واکنش ها در شبکه های اجتماعی برجسته شود و از این واکنش ها استفاده شود.

دقیقاً در مورد اشتباه لفظی آقای رضایی، همین طور شد و در کمین چنین فرصتی بودند. آقای همتی و آقای مهرعلیزاده، فکر می کردند باید فضا را به سمت عصبانیت ببرند. آقای رضایی هم می گفت اگر رئیس جمهور شود شما را محاکمه می کنم. آقای همتی و آقای مهرعلیزاده، ه می خواستند آقای رئیسی نیز این طور صحبت کند تا به مردم نشان بدهند که این کاندیداها این طور حرف می زنند.

این شیوه، شیوه ای است که در انتخابات استفاده می شود و در انتخابات آمریکا نیز، یکی از شیوه های  مرسوم مناظره های انتخاباتی این است که تمرکز حریف را به هم بزنند و طرف مقابل فقط مجبور به پاسخگویی شود و نگذارند حرف خودش را بزند.

تمام تلاش آقای همتی و مهرعلیزاده، این بود که آقای رئیسی و سایر کاندیداها را به این سمت سوق بدهند و آنها دائماً مجبور به دفاع از خودشان شوند. در این دفاع هم، عصبانی شوند و حرفی بزنند که بعداً بشود از این حرف استفاده شود.

 

* یکی از کارهایی که برچسب زنی بود، این بود که آقای همتی می گفت قرار گرفتن پنج کاندیدا در برابر یک کاندیدای اصلاح طلب عادلانه نیست و می گفت 4 کاندیدا پوششی بوده و به نفع آقای رئیسی کنار می روند.

بالاخره دو نفر از آن 5 نفر کاندیدای به اصطلاح «پوششی» در کنار آقای رئیسی باقی ماندند. جنابعالی این وضع را چگونه تحلیل می کنید؟

 

-این برچسب، برچسبی نبود که بچسبد. این اتفاق در سال 1396 هم رخ داده بود و آقای جهانگیری به عنوان کاندیدای پوششی، در انتخابات شرکت کرد. در سال 1396، کاندیداهای اصلاح طلب انصراف داده و به کاندیدای واحد رسیدند.

آن موقع، اصلاح طلب ها این نوع انصراف را نشانه بلوغ می دانستند و حالا این کار را نشانه ضعف اصول گرایان می دانستند.

در مجموع، برخوردهای دوگانه همیشه وجود داشته و الان و بعد از اعلام نتیجه انتخابات، اصلاح طلب ها می گویند آقای رئیس با همه مردم مهربان باشد و رای های خاکستری و باطله را هم ببیند. در حالی که در انتخابات سال 1376، اصلاح طلب ها گفتند جریان رقیب باید پیام دوم خرداد را درک کند.

 

*در همین مناظره های انتخاباتی، آقای زاکانی نامه ای را که نوشته آقای همتی رئیس بانک مرکزی بود نشان داد و منتشر کرد. در این نامه آقای همتی، موافق این بوده که قیمت هر لیتر بنزین 5 هزار تومان شود و یارانه ان داده شود.

به هر حال، در دولت آقای ر وحانی حداکثر قیمت بنزین، به 3 هزار تومان افزایش پیدا کرد. از نظر شما، انتشار چنین نامه ای چه ضربه ای به محبوبیت حداقلی آقای همتی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری زد و آیا غیر صادق بودن آقای همتی را به مردم نشان داد یا نه؟

 

-به نظرم، این نامه، غیر صادق بودن آقای همتی را نشان داد ولی آقای زاکانی خیلی بر آن تاکید نکرد و این نامه خیلی دیده نشد. وقتی که یک موضوع، نقطه ضعف حریف انتخاباتی است، باید دائما آن را تکرار کرد که مردم آن را بشنوند.

وقتی فقط یک بار گفته شود، ممکن است شنونده، همان لحظه شنیده باشد و اگر نشنیده باشد آن را از دست داده است. با این حال، این مساله، مساله مهمی بود و باید گفته می شد این کاندیدا به بنزین 3 هزار تومانی راضی نیست و می گوید 5 هزار تومان باشد.

همین لفظ بنزین 3 هزار تومانی یا 5 هزار تومانی، برای خدشه دار شدن برند یک کاندیدا کافی بود.

 

*آقای همتی تلاش کرد که خودش را مخالف وضع موجود نشان بدهد. او اصرار داشت که نماینده تغییر وضع موجود بوده و نه بانی آن. او می گفت دو و نیم سال تلاش کرده که تغیر وضعیت موجود را عملی کند و سیاست های ارزی و پولی را تغییر داده.

از طرفی، برخی فعالان سیاسی مثل آقای عباس عبدی، «کارنامه آقای روحانی را در حد نمره 14 » موفق می دانند. آیا واقعاً کارنامه آقای روحانی قابل دفاع نبود و رفتار آقای همتی چگونه قابل توجیه است که می خواست خودش را مخالف وضع موجود نشان بدهد و رای مردم را کسب کند؟

 

-آقای روحانی مثل همه روسای جمهور قبلی، نقاط قوت و نقاط ضعفی داشته است. اگر آقای روحانی بدشانسی هایی نمی آورد یعنی ترامپ بر سر کار نمی آمد و ترامپ نیز اینقدر با اوباما و جان کری دشمنی نداشت و از برجام (توافق هسته ای ایران) خارج نمی شد، شاید الان دولت روحانی، دولت موفقی در تاریخ ما قلمداد می شد و می توانست کاندیدای خودش از جمله آقای نوبخت یا آقای واعظی را به ریاست جمهوری برساند.

احساس مردم این است که دولت آقای روحانی، می توانست بهتر عمل کند. این احساس، احساس مردم است و ما الان کاری به درست یا غلط بودن این باور مردم نداریم.

حتی کارشناسان اقتصادی وابسته به دولت آقای روحانی نیز می گویند دولت در زمینه نرخ دلار 4200 تومانی و تک نرخی کردن ارز و رانت و فسادهایی که ایجاد شد، می توانست بهتر عمل کند یا در خصوص وضعیت مرغ و تخم مرغ و اتفاقاتی که هر چند وقت یکبار رخ می دهد، اعتقاد دارند که دولت می توانست عملکرد بهتری داشته باشد.

آقای همتی، مشکلی که داشت این بود که می خواست از آقای روحانی و آقای خاتمی، تقلید کند. در حالی که باید پتانسیل آن را داشته باشد ولی مشکل آقای همتی و آقای مهرعلیزاده در این دوره، این بود که نمی توانستند حتی متن را به خوبی از روی کاغذ بخوانند.

 

*آقای همتی نکات کلیدی مهمی را مطرح می کرد ولی آیا واقعاً در مناظره های انتخاباتی «زبان بدن» آقای همتی این موضوع را به مخاطب نشان می داد که این کاندیدا قدرت لازم را برای تحقق وعده ها دارد؟

 

-خیر. آقای روحانی از روی متن، چیزی نخواند و آقای خاتمی و آقای موسوی نیز همین طور. آقای رئیسی هم این کار را انجام نداد. چرا که مناظره، محل انشا خواندن و مقاله خواندن نیست.

اساساً انتخابات، تاثیرگذاری بر مردم است. شما ممکن است در انتخابات، فقط بر یک نکته پافشاری کنید و این کار به دل مردم بنشیند. آقای همتی، اصلاً این طور نبود.

آقای همتی، فکر کرده که انشاء بنویسد و در هر سطر آن مطالبه اصلاح طلبانه ای بیاورد، کافی است یا فکر کرده در هر سطر این انشاء، گوشه و کنایه ای به آقای رئیسی و دیگر کاندیداها بزند، مردم خوششان می آید و به او رای می دهند. در حالی که این طور نبوده و این کارها در مناظره، کارساز نیست.

خاتمی

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه