۵۵آنلاین :
پدر معتاد روي پسرش بنزين ريخت و او را آتش زد. مردي که با همسرش اختلاف داشت به خانه پدرزن رفت و اعضاي خانواده او را کشت. پدري بر سر درگيري به خاطر لپتاپ، دختر معلولش را به قتل رساند. پسر زبالهجمعکن پدر معتادش را که وسايل خانه را ميفروخت به قتل رساند؛ اينها نمونههايي از قتلهاي خانوادگي است که در يکسال گذشته اتفاق افتاده است. آنچه در سال جاري درباره قتلهاي خانوادگي رخ داد، فجيعشدن اين قتلها بود. هرچند هر قتلي تأثيرات منفي بسيار شديدي روي اعضاي خانواده طرفين پرونده ميگذارد، اما رابطه خوني که در قتلهاي خانوادگي وجود دارد، ميتواند اين تأثير را بيشتر کند و اثرات آن را حتي براي چند نسل بر جا بگذارد. قتلهاي خانوادگي ميتواند همبستگي خانوادگي را تحتتأثير قرار داده و افراد را در موقعيتي قرار دهد که تا پايان عمر فشار رواني شديدي را متحمل شوند. قتلهاي خانوادگي چرا و تحتتأثير چه فاکتورهاي رواني و اجتماعيای افزايش يافته است؟ با سعيد خراطها، جرمشناس و استاد دانشگاه و رابعه موحد، روانشناس و استاد دانشگاه اين موضوع را به بحث گذاشتيم و برايمان از چرايي اين نوع خشونت و راهکار مقابله با آن گفتند.
خشونتي که در خانوادهها اعمال و گاهي به قتل هم منجر ميشود، به دو گونه رشد کرده؛ نخست به لحاظ کميت که بهطور خاص قتلهاي خانوادگي زياد شده و دوم به لحاظ کيفي اين قتلها بهشدت خشنتر شده است، چرا؟ خراطها: من با اصل موضوع خشونت خانوادگي و جداکردن اين نوع خشونت از ساير خشونتها مسئله دارم. در شرايط حال حاضر خشونت خانوادگي دقيقا تحتتأثير و بخشي از خشونتي است که در جامعه رواج پيدا کرده است. توجه داشته باشيد آنچه موجب خشنشدن جامعه ايران شده، در برهه کنوني دقيقا مربوط به شرايطي است که جامعه به لحاظ اقتصادي و سياسي درگير آن است. آقاي روحاني چندي پيش بهوضوح گفتند که کشور در وضعيت جنگ است و آمريکا يک جنگ اقتصادي قوي را با ما شروع کرده، اتفاقا به نظر من صادقانهترين حرفي بود که ايشان به مردم گفتند؛ وقتي شرايط، جنگي شد، فشار شديدي بر مردم وارد ميشود. بنابراين خشونتي که شرايط موجود به مردم اعمال ميکند، آنقدر سنگين است که رشته کار از دست خانواده خارج ميشود. ضمن اينکه بايد توضيح بدهم خشونت و قتل در خانواده، در هر جامعهاي دلايل مختلفي دارد؛ از اختلاف ملکي و ارث و ميراث گرفته تا قتلهاي ناموسي. البته خشونتهايي که در خانواده اتفاق ميافتد رقم سياهي دارد به اين معنا که چون معمولا شکايتي در اين مورد انجام نميشود، آمار دقيقي هم وجود ندارد. ما فقط آمار خشونتهاي خانگي که به مراکز رسمي از درماني تا دادگستري مراجعه ميشود را داريم و خشونت خانوادگي بسيار بيشتر از آن چيزي است که در آمارها آمده است؛ اما اگر بخواهيم سياستگذاري کلان در ازبينبردن خشونت در کشور را بررسي کنیم، بايد بگويم که درواقع هيچگونه سياستگذاري براي ازبينبردن خشونت وجود ندارد. جامعهاي که زبان گفتوگوي آن بالا به پايين است و استيلاجويي در سطوح مختلف جامعه ديده ميشود، قطعا درگير خشونت خواهد شد. در نگاه کلي نبايد خشونت حال حاضر در خانواده را از خشونت در جامعه جدا کرد، مشکل اصلي در نبود عدالت اجتماعي در جامعه است، وقتي فرد خود را ناتوان از دريافت حقش از طريق قانون و راههاي انساني ميبيند، خودبهخود دست به خشونت ميزند و خشم در او افزايش پيدا ميکند. موحد: من خشونت خانوادگي را خارج از خشونت در جامعه نميبينم. درست است که در قتلهاي خانوادگي درواقع چندين نسل که با هم فاميل و همخون هستند درگير اين مسئله شده و با مشکل زندگي خواهند کرد، اما اگر قصد ريشهيابي اين نوع خشونت را داشته باشيم، بايد بگويم که اين خشونت هرگز جداي از خشونتي که در جامعه رايج است، نيست. مردم ايران در سالهاي گذشته درگير مشکلات زيادي از سوي جامعه بينالمللي بودهاند، تحول بزرگي در 40 سال گذشته رخ داد و در ايران انقلاب شد، انقلاب همانطور که از نامش پيداست نظام سياسي و اجتماعي و اقتصادي کشور را زير و رو ميکند و درواقع سياستگذاريها بايد از ابتدا انجام گيرد تا مردم به اين تحول بزرگ خو بگيرند. مردم درگير جنگ شدند؛ جنگي هشتساله که آثار زیادی بر جای گذاشت. جنگ، مشکلات اقتصادي شديدي را ايجاد کرد، علاوه بر آن ازدسترفتن جوانان نازنين اين کشور خانوادههاي زيادي را داغدار کرد و... تأثيرات مخرب جنگ بر هيچکس پوشيده نيست و در همه جاي دنيا نيز وجود دارد. بعد از جنگ و درحاليکه به نظر ميرسيد گشايشي ايجاد شده است، تحريمها بر کشور تحمیل شد و تابهحال هم ادامه داشته است. تأثيرات رواني اینهمه تغيير هرگز کم نيست و ناخودآگاه فرد را به سمت خشونت سوق ميدهد و امنيت رواني را در او تخريب ميکند. بنابراين نميتوان انتظار داشت کشوري که مردمش مدام درگير اتفاقات مختلف بودهاند، وضعيت رواني سالمي داشته باشند. چراکه فشار رواني شديد و بيثباتي اقتصادي باعث ايجاد بيثباتي رواني ميشود. فرض کنيد فردي کارمند، هر روز صبح از خانه خارج ميشود و حقوقش نيازهاي اوليه او را هم نميتواند تأمين کند، چطور ميتوان انتظار داشت وقتي به خانه ميرود اخلاق خوشي داشته باشد؟ اين يک شعار است که در تلويزيون و راديو ميگويند مشکلات را پشت در بگذاريد و با لبخند وارد خانه شوید. فردي که پول تأمين هزينه پوشک بچهاش را ندارد، با لبخند وارد کجا شود؟ در برابر سؤالها چه بگويد؟ در برابر تنگناها چه جوابي بدهد؟ نميتوان گفت مشکلات را داخل خانه نبريد. وقتي مشکلات به هم متصل است، فرد عصبي وارد خانه که شد چون جوابي منطقي برای خواستهها دريافت نکرده، مدام در تنش است. يعني چون خشونت به ما تحميل شده، ما هم بايد به فرد ديگري خشونت روا کنيم؟ موحد: نه، نبايد خشونت کنيم اما نکته مهم اينکه مکانيسم رواني افراد اينطور است که حجم مشخصي از خشونت را ميتوانند تحمل کنند، وقتي کار به تابآوري کشيده شد ديگر فرد نميتواند خشونت را تحمل کند، مانند پنجرهاي که تا انتها باز شده و اگر بخواهيم بيشتر باز کنيم لولاها از چارچوب کنده ميشود. وقتي به فردي بیشازحد تحمل خشونت اعمال ميشود دو اتفاق ميافتد؛ نخست اينکه نسبت به خشونت بيتفاوت ميشود و خودش هم بهراحتي دست به خشونت ميزند، دوم اينکه نسبت به همنوع بهشدت بيتفاوت ميشود و در لاک دفاعي فرو ميرود. بگذاريد مثالي بزنم؛ به زندگي مردم افغانستان توجه داشته باشيد، اين مردم دههها درگير جنگ و فروپاشي سياسي و اجتماعي بودند. قانوني در کشورشان نبوده تا بتواند حق افراد را احيا کند. اين خشونت بهراحتي به مردم تسري پيدا کرده و سلامت روان مردم را بهشدت تحت تأثير قرار داده است؛ بنابراين آثار مخرب اتفاقاتي چون جنگ و تحريم و عدم عدالت اجتماعي براي يک شب و دو شب نيست و بعد از پايان آن هم تا ساليان سال اين تخريب ادامه دارد و زمان زيادي براي ازبينبردن آثار آن نياز است. خراطها: سلامت روان در گرو نشاط است. وقتي ما در جامعهاي هستيم که با نشاط برخورد ميشود، چرا بايد انتظار داشته باشيم سلامت روان و در پي آن خشونت خانوادگي کم شود؟ مقايسهاي برايتان ميکنم؛ مردم هند به لحاظ اقتصادي شرايط مناسبي ندارند. هرچند هند اقتصاد بزرگي دارد، اما عدالت اجتماعي در هند وجود ندارد. مردم بهداشت ندارند. به لحاظ فرهنگي وضعيت اسفبار است اما چرا آنها مشکلات ما را ندارند؟ دليلش دقيقا نشاط اجتماعي است. نشاط اجتماعي در هند بسيار بالاست. موحد: البته نميتوان گفت مردم ايران به اندازه مردم هند بايد تابآوري داشته باشند. ما هرگز مانند مردم هند زندگي نکرديم و نخواهيم کرد، اما يک نکته وجود دارد آنهم اين است که از خود مراقبت کنيم تا اين دوران بسيار پرفشار بگذرد. چند وقت پيش خانم ابتکار عنوان کرد ميزان گفتوگو در ميان اعضاي خانواده به کمتر از 20 دقيقه در روز رسيده و البته در صحبتي ديگر به مسئله تابآوري اشاره کرد و گفت بايد تابآوري را ميان زنان بالا برد. چقدر با اين صحبت موافق هستيد؟ خراطها: وقتي صحبت از تابآوري ميکنيم، بايد بدانيم دقيقا تابآوري در برابر چه چيز را ميخواهيم بالا ببريم. تابآوري تعريف دارد، نميتوان مدام گفت تحمل کنيد، تحمل کنيد. انسانها تا يک حدي ميتوانند تحمل کنند. وقتي تحمل از حدي فراتر رفت، سلامت روان فرد به خطر ميافتد. بله تاب ميآورد و زنده ميماند اما اين زندگي در چه شرايطي اتفاق ميافتد؟ بايد در يک استانداردي از مردم خواسته داشته باشيم. وقتي صحبت از گفتوگو در خانواده ميشود، بايد ديد آيا شرايط اين گفتوگو را فراهم کردهايم؟ در وضعيت بحراني سلامت روان چه گفتوگويي ميتواند شکل بگيرد؟ وقتي همه نيازهاي اساسي مردم در تنگناست چطور بايد گفتوگو شکل بگيرد؟ گفتوگو يک وسيله ارتباطي است. ما بايد ابتدا ارتباط را برقرار و بعد گفتوگو کنيم. متأسفانه کشور ما دچار مشکلات زيادي است، از مشکلات زيستمحيطي تا معيشتي مردم درگير هستند. موحد: گفتوگو هیچوقت در بحران شکل نميگيرد. گفتوگو در فضايي برابر شکل ميگيرد. ما در حال حاضر فضاي برابر نداريم، ابتدا بايد فضا را برابر کنيم و بعد انتظار داشته باشيم گفتوگويي شکل بگيرد و مردم مشکلات را از راه گفتوگو حل کنند. برخوردهاي قهري و اعمال زور و فشار اجتماعي فضايي براي گفتوگو ایجاد نمیکند. ضمن اينکه همين وضعيت باعث شده تا اميد در جامعه کمرنگ شود. در چنین فضایی مردم ديگر آيندهاي روشن براي خود نبينند، ديگر انگيزهاي براي داشتن يک زندگي سالم هم نخواهند داشت. تلاش نميکنند و افسردگي هم جامعه را دربر ميگيرد. شما چند بار تأكيد کرديد که خشونت يا قتل خانوادگي جدا از خشونتي که در جامعه وجود دارد، نيست و عواملي را هم براي آن برشمرديد. حالا چه راهکاري براي خروج از اين وضعيت ميتوانيد ارائه دهيد؟ خراطها: به نظر من تنها راه موجود گشايش در جامعه است، وضعيت شادي و نشاط در بحران قرار دارد. بايد اين موضوع به حالت عادي برگردد. بهاندازهای که کشور در مسائل سياسي مشکل پيدا کرده بايد به جامعه توجه کند. مردم به اميد گشايشي بودند که انجام نشد، بنابراين با گشايشهاي اجتماعي ميتوان دوباره مردم را به زندگي و آينده کشور اميدوار کرد. اين فقط قتلهاي خانوادگي نيست که افزايش يافته، جرائم ديگر نيز افزايش زيادي داشته است. اين جرائم کاهش نمييابد مگر اينکه نشاط به جامعه بازگردد تا اين بحرانها که ساليان سال است کشور را درگير کرده است، به پايان برسد. موحد: من فکر ميکنم مهمترين چيزي که در شرايط خاص حال حاضر نياز داريم تا بتوانيم خشونت در جامعه را کم کنيم، يک همبستگي اجتماعي است. بگذاريد مثالي بزنم؛ تصور کنيد زلزله آمده و خانه شما در حال لرزيدن است. اولین کاري که ميکنيد، اين است که در جايي قرار ميگيريد که کمترين آسيب به شما وارد شود و جانتان را نجات دهيد. بنابراين بايد جايي پناه بگيريد. خب حالا ما در اين شرايط هستيم. بايد بتوانيم ايستايي را به زندگيمان بازگردانيم. خودمراقبتي مهمترين کاري است که بايد انجام دهيم. مردم بايد توجه داشته باشند دست به کارهاي پرريسک که ميتواند زندگي آنها را دگرگون کند، نزنند. مثلا اينروزها خيلي صحبت از مهاجرت ميشود. متأسفانه در موارد بسيار زيادي مردم به اينکه چطور مهاجرت کنند، کجا بروند و چطور هزينههايشان را تأمين کنند، فکر نکردهاند. مهاجرتکردن يک اتفاق بسيار بزرگ و دگرگونکننده است. درواقع ما با اين تصميم شوک ديگري به خود و خانوادهمان وارد کرديم، اينکه شرايط بر ما هزينه تحميل ميکند يک مسئله است اينکه ما خودمان به خودمان هزينه تحميل کنيم، ماجراي ديگری است. در اين شرايط که ريسک کارهاي اقتصادي بالاست، نبايد کار جديد و پرريسکي را شروع کنيم که شوکي دوباره به ما وارد شود. بايد داشتههايمان را حفظ کنيم. خریدوفروشهای بزرگ نکنيم و روحيه خود را با کارهايي مانند ورزشکردن، گوشدادن به موسيقي و... بالا ببريم. بايد بدانيم همه در يک وضعيت هستيم. بگذاريد مثال ديگري بزنم شايد تعجبآور باشد، اما تحليل من نشان ميدهد که حتي رئيسجمهوري هم در شرايطي است که مردم قرار دارند. شما عکسها و فيلمهاي آقاي روحاني را در سالهاي گذشته نگاه کنيد، میبینید که لبخند ميزد، آرامش داشت و حالت صورت او اميد را به شما منتقل ميکرد، اما اينروزها عکسها و فيلمهاي او بهوضوح فشار سنگين روي او را نشان ميدهد، بنابراين از رئيسجمهوري تا رفتگر در يک شرايط قرار داريم. ما با دو کار يکي خودمراقبتي و دیگری درپيشگرفتن سياست درست، ميتوانيم از اين بحران خارج شويم. اول بايد بحران را پشت سر بگذاريم و بعد به اينکه چطور زندگي خود را به سوی پيشرفت سوق دهیم، فکر کنيم. بايد بدانيم در حال حاضر همه در يک شرايط هستيم، پس بايد همديگر را درک کنيم. اين را خطاب به سياستگذاران کشور ميگويم؛ تاريخ نشان داده مردم ايران هرگز مردم هند نخواهند شد. ما بايد سطح رفاهي لايق مردم ايران داشته باشيم. اما تاريخ اين را هم نشان داده که مردم ايران از جنگها و تجاوزها و بحرانها با همبستگي عبور کردهاند. ما حمله مغول را داشتيم و از آن عبور کرديم. جنگ هشتساله داشتيم و از آن عبور کرديم، اما واقعيت اين است که مانند پنجرهاي که تا انتها باز شده و بازکردن بيشترش به شکست لولاهاي آن ميانجامد، فشار روي مردم هم بسيار زياد شده است و بايد هرچه سريعتر اين فشار را کم کنند تا جامعه دچار آسیب بیشتر نشود. يعني شما معتقديد ما در شرايط پس از زلزله يا به قول شما پس از بحران قرار داريم؟ موحد: نه. من معتقدم ما در شرايط خود زلزله و خود بحران قرار داريم يعني در حال حاضر بايد داشتههايمان را حفظ کنيم. هرکسي از عزيزش مراقبت کند، اعضاي خانواده از هم مراقبت کنند. اينطوري همبستگي خود را نشان دادهايم و فشار عصبي را از روي هم برداشتهايم. بعد که بحران کشور حل شد، ناخودآگاه فشار از روي مردم هم برداشته ميشود.
منبع : شرق
دیدگاه تان را بنویسید