۵۵آنلاین :
سیامک رحمانی
یکی از سوژههای رسانهای در ماههای گذشته، بودجه نهادهای فرهنگی بود. بودجههای میلیاردی به نهادها و مراکزی که بسیاریشان برای مردم ناشناخته بودند و حتی کارشناسان و روزنامهنگاران هم نمیدانستند دفتر و موسسهای که دارد این همه پول میگیرد کجاست، مال چه کسی است و چه وظیفهای بر عهده دارد. این موضوع داغ هم اما مثل بقیه موضوعات در میان آوار مسائل و سوژهها رفت و به آرشیو پیوست تا دوباره چه بشود تا همه به آن هجوم بیاورند و از ابهاماتش بپرسند. در همان روزهای پرانتقاد هم کسی را سر جواب دادن نبود. انگار فقط فهرستهای بودجهای و ارقام تخصیصی افشا و منتشر شده بود تا دل مردم بسوزد. تا بفهمیم این مراکز چطور مثل اسفنج درآمدهای ملی را به خود میکشند و چیز زیادی بیرون نمیدهند. این که میگوییم حاصل قابل ملاحظهای ندارند هم حرف ما نیست. در همین هفته گذشته آماری از طرف مرکز پژوهشهای مجلس منتشر شد که نشان میداد وضعیت حجاب در جامعه اصلا شبیه چیزی نیست که عدهای در ذهن دارند. چهل سال پس از انقلاب با همه تمهیداتی که اندیشیده شده و امکانات و بودجهای که برای همین یک قلم حجاب در نظر گرفته شده، بر اساس پژوهش مورد بحث، درصد کسانی که حجاب مطلوب را رعایت میکنند نسبت به آمار دهههای گذشته سیر صعودی نداشته و فقط ٣٥درصد از افرادی که مورد سوال قرار گرفتهاند عدم رعایت حجاب را عیب دانستهاند، در حالی که این آمار در سال ٦٥، ٨٥درصد بوده. اینجا بحث بر سر کیفیت حجاب و باورهای عمومی نیست. نکته تناقضی است که میان صرف بودجههای کلان فرهنگی و تغییر رفتارهای اجتماعی میتوان دید. اگر کسی بگوید حجاب معیار مناسبی نیست، باید بگوییم برعکس. حجاب تازه ظاهریترین و صریحترین موردی است که تمام نهادهای فرهنگی بر آن تاکید و تبلیغات کردهاند و گشت ارشاد شبانهروز مراقب بوده تا جلوی گسترش بدحجابی را بگیرد. این تازه نمای ماجراست که اوضاع را اینگونه نشان میدهد. تصور این که روبنای وضعیت فرهنگی ما -به زعم مسئولان امر- اینطور سیر نزولی داشته و زیربنای آن بهتر شده، شوخی به نظر میرسد. این که فکر کنیم با همه تلاشها حتی نتوانستهایم چهره جامعه را به شکل مطلوب بزک کنیم اما دلمان خوش باشد که باطنش لابد اتفاقات فرخندهای را تجربه کرده و به کمالات رسیده. درباره باطن لازم نیست حرف زیادی بزنیم. آن چه در روز استیضاح ربیعی در مجلس شاهد بودیم، آمار فسادها و تخلفات مالی که حالا هزار میلیارد را به تمسخر میگیرد و تجدید قوای قوه قضائیه برای برخورد با مجرمان اقتصادی برای نشان دادن وضعیت اخلاق و فرهنگ در جامعه کفایت میکند. شاید مثال دم دست دیگر حوادثی باشد که در ورزشگاهها شاهد آنیم. این که در اهواز و تهران تماشاگران فوتبال احساساتشان را تنها با پرتاب سنگ و فحاشی میتوانند ابراز کنند چقدر مایه مباهات است. این که اختلافات قومی و کرکریهای باشگاهی کار را تا مرز جنگ و خونریزی بین هواداران تیمها پیش برده چقدر شبیه چیزی است که مدنظرمان بوده. آن وقت مهمترین دغدغه ذهنی مدیران برگزاری مسابقات در همه این هفتهها و سالهای اخیر چی بوده؟ راه ندادن زنان؟ لازم است بگوییم که همچنان داریم به سمت ترکستان میرویم؟ که سیاستهایمان و بودجههایمان ناکارآمد بوده و جز به جیب و حساب عدهای خاص نفعی نرسانده؟ لازم است بگوییم نارضایتیهای عمومی، بداخلاقیها و دشمنیها در چنین فضایی میتواند چه آسیبهایی به همراه داشته باشد؟ یعنی برای بودجهنویسی سال آینده هم واقعیات اجتماعی نادیده گرفته میشوند و موسسات و مراکز نظرکرده کیک بودجه را بین خود تقسیم خواهند کرد؟
منبع : شهروند
دیدگاه تان را بنویسید