ارسال به دیگران پرینت

داستان غم‌انگیز ستوان رضایی و تصادف مرگبارش

فداکاری کرد. فداکاری که به بهای جانش تمام شد. خدمت انتظامی‌اش را با جانش به پایان رساند. هنوز به محل کارش نرسیده بود که تصمیم گرفت منجی دو عابر پیاده شود. ستوان رضایی خودش را سپر کرد تا دو عابر پیاده زیر چرخ‌های خودروی سمند له نشوند. راننده تاکسی اینترنتی از کار زیاد خواب‌آلودگی به سراغش آمده بود. خواب‌آلودگی که به صحنه‌ای ترسناک در جنوب تهران منجر شد. ستوان رضایی خودش را فدا کرد تا بتواند از مرگ جلوگیری کند. می‌توانست سوار اتوبوس شود. به محل کارش برود. پشت میزش بنشیند و به انتظار شروع یک ماموریت بماند. پرونده‌ها را بررسی کند و کار روزانه‌اش را انجام بدهد. شاید روزش با دیدن صحنه دلخراش یک تصادف شروع می‌شد. احتمالا می‌رفت و برای همکارانش با ناراحتی تعریف می‌کرد که شاهد یک تصادف مرگبار بوده است.

داستان غم‌انگیز ستوان رضایی و تصادف مرگبارش

ستوان رضایی تصمیم گرفت بیننده و راوی نباشد. او یک تصمیم دیگر گرفت. با قدم‌های سریع رفت و خودش را سپر کرد. مانع مرگ یک زن و مرد شد. ولی خودش دوام نیاورد. او را صبح دیروز به خاک سپردند. دست‌های لرزان پدر، ضجه‌های همسر و نگاه پر از حسرت پسر کوچکش بدرقه راهش شد. این افسر وظیفه‌شناس کلانتری با جانش مامور نجات دو انسان شد.

فداکاری مرگبار

این اتفاق ساعت ۶ و ۴۵ دقیقه صبح روز شنبه نهم اسفندماه رخ داد. ستوان جواد رضایی، مأمور کلانتری ۱۲۸ تهران‌نو بود. او با پای پیاده از خانه‌اش در خیابان نبرد خارج شد. به سمت محل کارش درحال حرکت بود. در ایستگاه پایانه خاوران منتظر اتوبوس بود. ناگهان متوجه حرکات نامناسب خودروی سمند شد. خودرویی که با سرعت بالا به سمت عابران پیاده در حرکت بود. ستوان جواد رضایی با دیدن این صحنه وقتی دید جان دو نفر از عابران پیاده در خطر است به سمت عابران پیاده رفت. آنها را به سمت دیگر پرت کرد اما خودش با خودروی سمند به‌شدت برخورد کرد. ستوان جواد رضایی در این صحنه به‌خاطر شدت تصادف در دم جان باخت.

بلافاصله اورژانس، پلیس، پزشک قانونی و قاضی کشیک در محل حاضر شدند. عابران پیاده که مامور پلیس، آنها را نجات داده بود مصدوم شده و به مراکز درمانی منتقل شدند. آنها به همراه راننده خودروی سمند در بیمارستان بستری شدند. ولی ستوان رضایی برای همیشه به آرامگاه ابدی خود رفت. صبح دیروز او را به خاک سپردند.

داستان غم‌انگیز ستوان رضایی

افسری که عاشق کارش بود

یکی از همکاران نزدیک ستوان جواد رضایی در این باره به خبرنگار «شهروند» می‌گوید: «ستوان رضایی 16‌سال برای نیروی انتظامی خدمت کرد. عاشق کارش بود و هیچ چیز مانع کار و فعالیت او نمی‌شد. در ماموریت‌ها از هیچ چیز نمی‌ترسید. راننده خودرو راننده تاکسی اینترنتی بود. گویا از شب تا صبح کار کرده بود. برای همین خسته و خواب‌آلوده بود. همین مسأله باعث شده بود که او از خیابان منحرف و وارد پیاده‌رو شود. ستوان رضایی که در محله مشیریه تهران زندگی می‌کرد، در آن لحظه قصد داشت با اتوبوس به محل کارش برود، اما با این صحنه برخورد می‌کند. خودش را جلوی خودرو می‌اندازد. آن دو عابر را به طرف دیگر پرتاب می‌کند. درحال حاضر آن زن و مرد به همراه راننده خودرو در بیمارستان بستری هستند. البته یک عابر پیاده دیگر نیز در این حادثه آسیب دید که او در بیمارستان جان خود را از دست داد.»

آخرین ماموریت

او در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «صبح روز یکشنبه ستوان رضایی را به خاک سپردیم. او یک خواهر و برادر دارد. در خانواده‌اش فقط او بود که در نیروی انتظامی خدمت می‌کرد. 38‌سال داشت. 11‌سال پیش ازدواج کرده بود. پسر 9 ساله‌اش به‌شدت به او وابسته بود. حالا کل خانواده از بار این غم نابود شده‌اند. پدرش توان حرف زدن ندارد. همسرش حال‌وروز خوبی ندارد. ستوان رضایی تا آخرین لحظه خدمت کرد. برای مردم خدمت کرد. به خاطر مردم هم جان خود را از دست داد و شهید شد.»

داستان غم‌انگیز ستوان رضایی

پیام تسلیت سردار

این درحالی است که سردار حسین رحیمی، فرمانده انتظامی تهران بزرگ نیز در پیامی جان‌باختن این مأمور فداکار پلیس را تسلیت گفت. او دراین‌باره گفت: «ستوان رضایی در اقدامی شجاعانه و ایثارگرانه زمانی‌ که مشاهده کرد خودروی سمند از مسیر خود منحرف شده و به سمت تعدادی از شهروندان تغییر مسیر داده به سرعت دو نفر شهروند را کنار کشید و در این سانحه خود در دم جان باخت.»

او با اشاره به اینکه ایثار و از خودگذشتگی در نیروی انتظامی به‌وفور مشاهده می‌شود و هرازگاهی شاهدیم که یکی از همکارانمان در نیروی انتظامی در دفاع از جان و مال و ناموس این مرزوبوم، جان به جان‌آفرین خود تسلیم می‌کند، گفت: «این اقدام شجاعانه پلیس قابل تقدیر و قدردانی و فقدان این همکار عزیزمان بسیار سنگین و غم‌انگیز است. از خداوند متعال برای آن مرحوم غفران الهی و برای بازماندگان آن مرحوم صبر جمیل خواهانم.»

داستان غم‌انگیز ستوان رضایی

 

منبع : «شهروند»
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه