۵۵آنلاین :
رويكرد «تحليل گفتمان» در محافل دانشگاهي جهان طرفداران زيادي دارد. فقط انتشارات راتلج تاكنون بيش از 40 كتاب درباره اين موضوع منتشر كرده و در سايت آمازون صدها كتاب با جستوجو درباره آن يافت ميشود. تحليل گفتمان رویکردي ميانرشتهای است که زبان را بهعنوان شکلی از کارکرد اجتماعی بررسی میکند و نحوه برساختهشدن واقعيت اجتماعي را به وسیله زبان تبيين میکند. تحلیل گفتمان با تبديل ابژه مورد مطالعه خود به رشتههای منسجمی متشكل از تعدادی جمله، گزاره، عبارت، گفتار و گفتوگو تلاش ميكند واسطههاي پيدا و پنهان را در ميان زبان و جهان اجتماعي رديابي كند. تحليلگران گفتمان اعتقاد دارند كه گفتمان مسيري منتهي به جهان اجتماعي نيست، بلكه اساسا خود آن جهان را به وجود ميآورد. «تحلیل انتقادی گفتمان»، علاوهبر واكاوي زبان تلاش ميكند نقش ايدئولوژي و قدرت را نيز در برساختن جهان اجتماعي موجود نشان دهد. تحليل انتقادي گفتمان عموما استدلال ميكند كه عادات اجتماعي غيرزباني و زباني يكديگر را به وجود ميآورند و در مورد اين موضوع تحقيق ميكند كه چگونه روابط قدرت اجتماعي از طريق كاركردهاي زباني ايجاد و تقويت ميشوند. تفاوت تحليل انتقادي گفتمان با تحليل گفتمان كلاسيك در اين است كه دستكاري پنهان قدرت در جامعه و استثمار و نابرابريهاي ساختاري در قلمروهايي مانند آموزش را برجسته ميكند. «تحلیل انتقادي- چندوجهي گفتمان» كه جديدترين رويكرد در اين زمينه است علاوهبر عناصر فوق، فرهنگ عامه را نيز وارد تحليل خود ميكند و زبان نوشتاري از جمله متون ادبي و مطبوعات، عناصر فرهنگ گفتاری و ديداري جامعه تودهاي از قبيل ارتباطات، سينما و داستانهاي مصور و هر گونه پدیده نشانهشناختی ديگر را براي تبيين شكلگيري جهان اجتماعي بررسي ميكند. کتاب «تحلیل گفتمان کاربردی» نوشته آرتور آسا برگر كه اخيرا با ترجمه حسين پاينده منتشر شده، جدیدترین شکل تحلیل گفتمان را در جهان دانشگاهي امروز تشريح ميكند. برگر استاد ممتاز ارتباطات در دانشگاه سانفرانسيسكو است و از سال 1965 تا 2003 در آن دانشگاه به تدريس اشتغال داشت. از اين نويسنده تاكنون بيش از 70 كتاب درباره رسانههاي جمعي، فرهنگ عامه، طنز و زندگي روزمره منتشر و به زبانهاي مختلف ترجمه شده است. كتاب اخير در سال 2017 منتشر شده است. موضوعات بسیار متنوعی در دایره «تحلیل انتقادی چندوجهی گفتمان» قرار میگیرند و نويسنده در كتاب به آنها ميپردازد: نظريه گفتمان، زبان، استعاره، انواع روايت، فرهنگ، اسطورهها، آيينها، ژانر در متون ادبي، نشانهها و دانش نشانهشناسي، لطيفهها، تصاوير، روان انسان، قصههاي پريان، رويا، آگهیهای تجاری، مُد، رفتارهاي روزمره مثل سيگاركشيدن و ... . هر یک از موضوعات فوق در يكي از فصلهای کتاب بررسي ميشود. نويسنده تفاوت اين كتاب را با ساير كتابهاي متعارف درباره تحليل گفتمان اين ميداند كه طيف گستردهتري از موضوعات مربوط به فرهنگ را بررسي ميكند و مفاهيم گفتمان را در زمينهاي بسيار وسيعتر از حوزه سنتي تحليلگران گفتمان به كار ميبرد. در بخشي از مقدمه مترجم ميخوانيم: «از جمله محاسن این کتاب، کاربردیبودن بحثهای آن است. کلیه مفاهیمی که در بحثهای نظری ابتدای هر فصل مطرح شدهاند، در بخش دوم همان فصل در تحلیل عملی یک نمونه معیّن به کار رفتهاند. از این حیث، کتاب حاضر نه فقط منبعی جدید برای شناخت متأخرترین شکل تحلیل گفتمان است، بلکه با ارائه نمونههای کاربردی از تحلیل گفتمان در حوزه ارتباطات اجتماعی، فرهنگ عامّه، ادبیات، رسانهها و زندگی روزمره همچنین میتواند الگویی برای انجامدادن پژوهشهای مشابه در كشور ما باشد». سير تحول تحليل گفتمان تحليل گفتمان ريشه در مطالعات زبانشناسي دارد. فردينان دوسوسور معتقد بود ارتباط زباني به اين دليل امكانپذير است كه ما نظامي از هنجارهاي مشترك را دروني كردهايم، نظامي كه جهان را برحسب معانياي كه در طول رشد در ذهنمان شكل گرفته سامان ميدهد و رفتارهاي كلامي را در نظر ما معنادار ميكند. دوركيم واقعيت مهم براي فرد را نه محيط مادي پيرامون او، بلكه محيط اجتماعي ميدانست، يعني مجموعهاي نظاممند از قواعد و هنجارها و بازنماييهاي مشترك كه زمينهاي براي رفتارهاي اجتماعي مهيا ميكند. مفاهيم سوسور درباره «لانگ»، «گفتار»، «پارول» و ابداع «نظريه نشانهشناسي» آغازگر تحولي بزرگ در باب مطالعات گفتمان و ارتباط آن با حوزه اجتماعي است. پيتر فارب زبان را هم دربرگيرنده مجموعه قواعد دستور زبان ميداند و هم رفتار انساني كه ميتوان آن را برحسب نظريههاي تعامل، بازي و مسابقه تحليل كرد. «زبان مانند نوعي بازي است كه با تعداد معيني مهره كه «واج» نام دارند انجام ميشود و همه گويشوران آن مهرهها را به سهولت تشخیص ميدهند». (ص 51) تحليلگران گفتمان در پي اين هستند كه مردم چگونه از زبان براي ارتباط با هم استفاده ميكنند و زبان چگونه روابط آنها با يكديگر و همچنين روابطشان با نهادهاي اجتماعي را شكل ميدهد. در تحليل گفتمان بر سبك و نحوه بيان تمركز ميشود نه بر محتواي امر بيانشده. نويسنده به نقل از تئون وندايك، از برجستهترين نظريهپردازان تحليل گفتمان، گفتمان را ذاتا مفهومي گنگ و مبهم ميداند كه نميتوان تعريفي موجز از آن ارائه داد، همانطور كه اين مشكل درباره مفاهيم «زبان»، «ارتباطات»، «تعامل»، «جامعه» و «فرهنگ» نيز وجود دارد. وندايك سه جنبه اصلي علوم انساني را كاربرد زبان، انتقال باورها (شناخت) و تعامل در موقعيتهاي اجتماعي ميداند، بنابراين چندين حوزه از علوم انساني در تحليل گفتمان دخيلاند؛ حوزههايي از قبيل زبانشناسي (به منظور بررسي زبان و نحوه كاربرد آن)، روانشناسي (به منظور مطالعه درباره عقايد انسانها و نحوه انتقال آنها) و علوم اجتماعي (تحليل نحوه تعامل انسانها در موقعيتهاي اجتماعي). زبانشناسان در مرحلهاي از پژوهشهايشان تصميم گرفتند حوزه كارشان را از محدوده جمله فراتر ببرند و گفتوگوهاي روزمره و سپس انواع متون ادبي را تحليل كنند و بعد از آن هم به متون منتشرشده همهگير بپردازند. برخي از تحليلگران گفتمان تحليلهايشان را از آنچه خودشان منظري «انتقادي» مينامند به رشته تحرير در ميآورند يعني با اتخاذ رويكردي كه ايدئولوژي و سياست را هم در نظر ميگيرد و كلا ديدگاهي انتقادي در قبال وضعيت سياسي جوامع سرمايهداري دارد. رويكرد «تحليل انتقادي- چندوجهي گفتمان» در عصر فناوري و اينترنت و تغييرات سريعي كه در زمينه ارتباطات در حال وقوع است، به بررسي انواع مختلف تصاوير و فيلمهاي ويدئويي، شبكههاي اجتماعي، داستانهاي مصور و... به عنوان دادههاي آماري ميپردازد. در كتاب حاضر نيز كه چارچوب نظري آن «تحليل انتقادي- چندوجهي گفتمان» است در هر فصل يكي از موارد مربوط به نشانههاي زباني بررسي ميشود. مثلا در فصل مربوط به مطالعات ژانرهاي فيلم در فرهنگ عامه، از پژوهشهاي موسوم به «استفادهها و التذاذها» بهمنظور تحليل گفتمان استفاده ميشود. اين نوع پژوهش با تمركز بر اين موضوع انجام ميشود كه مخاطبان از متنهاي مورد مصرفشان چه استفادهاي به عمل ميآورند و چه التذاذي كسب ميكنند. جامعهشناسان از راه مصاحبه با تماشاگران سريالهاي عامهپسند و ساير متون «ژانرمبنا» دريافتند كه طرفداران پروپاقرص اين برنامهها از آنها آموزههايي درباره زندگي به دست ميآورند و به شكلهاي مختلف كسب التذاذ ميكنند. نتايج اين پژوهش نشان ميدهد كه در ژانر فيلمهاي كمدي و سريالهاي طنز استفادهاي كه اكثر مخاطبان به عمل ميآورند عبارت است از وقتگذراني و سرگرمي؛ در اخبار و برنامههاي طنز/ ديدن اينكه اشخاص قدرتمند چگونه ستوده يا مفتضح ميشوند؛ در داستانهاي عاشقانه و برنامههاي سيروسفر/ تجربهكردن امر زيبا؛ در رويدادهاي رسانهاي/ شريكشدن در تجربههاي ديگران؛ در برنامههاي علمي و سريالهاي عامهپسند/ كسب اطلاعات و ارضاي كنجكاوي، در برنامههاي ديني و داستانهاي علمي- تخيلي/ بهدستآوردن حس و حالي الوهي و درك هدفمندي كائنات؛ در برنامههاي ورزشي و سريالهاي عامهپسند/ مشغوليت و بيخيالي؛ در برنامههاي معرفي زندگي اشخاص برجسته، برنامههاي ورزشي و مصاحبه با نخبگان/ يافتن الگوهايي براي تقليد و... . چكيده كتاب نويسنده در همه فصلها از الگوي ثابتي براي ارائه مطالب تبعيت كرده است. هر فصل با توضيحاتي درباره محتواي مطالب همان فصل آغاز ميشود. اين توضيحات شامل چكيده مطالب، شرحي كوتاه درباره كاربرد مفاهيم نظري مطرحشده در فصل، و نهايتا فهرستي از اصطلاحات مهم مرتبط با بحثهاست. در فصل اول درباره ماهيت بينامتني متون و تحليل گفتمان كاربردي بحث ميشود و آراء و انديشههاي نظريهپردازان برجسته حوزه تحليل گفتمان، شيوههاي مختلف تحليل گفتمان و همچنين تفاوت اين شيوه با روششناسي قومي مشخص ميشود. در فصل دوم تعريفهاي مختلف اصطلاح «ارتباطات» به نقل از نظريهپردازان اين حوزه و الگوي رومن ياكوبسن درباره ارتباطات شرح داده ميشود و اهميت ارتباط غيركلامي برشمرده ميشود. توضيح داده ميشود كه پيامهاي ارتباطي چگونه از طريق زبان يا به شيوههاي ديگر به مخاطب انتقال مييابند. همچنين تعريف امبرتو اكو از «نشانه» ارائه ميشود، همراه با تذكر او مبني بر اينكه نشانهها ممكن است به منظور پنهاننگهداشتن حقيقت به كار بروند. در فصل سوم ديدگاههاي سوسور درباره نشانهشناسي با تأكيد بر چيستي نشانه و ماهيت افتراقي مفاهيم زباني، پژوهشهاي پيتر فارب درباره زبان و قواعد ناظر بر نحوه استفاده گويشوران از زبان و ديدگاههاي زبانشناس اسپانيايي فرانسيسكو يوس درباره گفتوگوهاي شفاهي مطرح ميشوند. در فصل چهارم استدلال ميشود كه استعاره، كاركردي بنيادين در تفكر انسان دارد. تعريف استعاره و مجاز مرسل ارائه ميشود و درباره زيرمجموعههاي استعاره و مجاز يعني تشبيه و مجاز جزء به كل بحث ميشود. همچنين پژوهشهاي جرج ليكاف و مارك جانسون درباره نقش مهم استعاره و مجاز مرسل در زندگي روزمره بررسي ميشود. در فصل پنجم آراء و انديشههاي جيمز پل جي درباره اينكه چگونه كلمات و معاني آنها را بر مبناي موقعيت به كار ميبريم شرح داده ميشوند. همچنين ماهيت تقابلي مفاهيم توضيح داده ميشود و استدلال ميشود كه نحوه استفاده اشخاص از واژهها و طرز صحبتكردنشان، الگوهاي فرهنگي ناخودآگاهانه آنان را منعكس ميكند. در فصل ششم ضمن ارائه تعريفي از تصوير، نقش تصاوير در فرهنگ بصري زندگي مدرن توضيح داده ميشود و شرح داده ميشود كه چه مقدار اطلاعات از راه چشم دريافت ميكنيم و پردازش اطلاعات بصري مستلزم صرف چه ميزان از انرژي است. همچنين تحقيقات رابرت اي. ارنستاين تجزيه و تحليل ميشوند و تحولات جديد در حوزه تحليل گفتمان توضيح داده ميشود. در فصل هفتم مفاهيم اساسي نشانهشناسي با استناد به آثار فردينان دو سوسور، چارلز سندرز پرس و امبرتو اكو شرح داده ميشود. تعريف «نشانه» و قرارداديبودن رابطه اجزاي نشانه (دال و مدلول) توضيح داده ميشود. تفاوت بين «معناي ضمني» و «معناي صريح»، همچنين نسبت نشانهشناسي با تحليل گفتمان مورد بحث قرار ميگيرد. به عنوان كاربرد نظريه آثار گئورگ زيمل (جامعهشناس)، روت پي. روبينستاين (تحليلگر فرهنگ) و اورين كلاپ (جامعهشناس) بررسي ميشود و درباره جنبههاي نشانهشناختي مد و رابطه بين مد و ايدئولوژي بحث ميشود. در فصل هشتم ديدگاههاي ميشل دو سرتو و سيمور چتمن درباره روايت بررسي ميشود. استدلال ميشود كه روايت، در كنار روش منطقي - علمي يكي از مهمترين راههاي شناخت جهان است. انديشههاي ارسطو درباره روايت، همچنين ديدگاه او درخصوص ماهيت تقليدي هنر و چيستي پيرنگ تببين ميشوند. نظريههاي ميخائيل باختين درباره بينامتنيت توضيح داده ميشود. به عنوان كاربرد نظريه ضمن تبيين نظريههاي برونو بتلهايم درباره تأثير مهم داستانهاي پريان در رشد كودكان، فهرستي از عناصر اصلي روايت ارائه ميشود. در فصل نهم با اشاره به آثار يوري لاتمن (نشانهشناس) و چندين نفر از نظريهپردازان معاصر حوزه تحليل گفتمان، توضيح داده ميشود كه چرا اصطلاح «متن» تا به اين حد پيچيده و مناقشهانگيز است. تعريفهاي متفاوت اصطلاح «متن» ارائه و استدلال ميشود كه مفهوم «انسجام ساختاري» كمك فراواني ميكند تا بتوانيم به اين پرسش پاسخ دهيم كه چه چيز مجموعهاي از كلمات را به يك متن تبديل ميكند. نقش زمينه كلام در شكلدادن به معناي متون بررسي ميشود. به عنوان كاربر نظريه تبیینهای متعدد منتقدان از نمايشنامه هملت و شخصيتهاي آن (تبيينهايي كه در ضمن باهم مغايرت دارند) بررسي ميشوند. همچنين تحليلي نشانهشناختي-ساختارگرايانه از اين نمايشنامه، با تأكيد بر تقابلهاي دوجزئي در آن ارائه ميشود. در فصل دهم پس از ارائه چندين تعريف مختلف درباره مفهوم «اسطوره»، آرای ميرچا الياده درباره اسطورههاي ناآشكار در جوامع معاصر مورد بحث قرار ميگيرد. نقش اسطوره در فرهنگ عامه بررسي ميشود. روش استفاده از تحليل گفتمان بهمنظور تحليل اسطورهها و همچنين نقش مهم زبان در اسطورهها توضيح داده ميشود. در فصل يازدهم اصطلاح «ژانر» تعريف ميشود و علت مناقشهپذير بودن آن بهويژه در ژانرهاي فيلم بحث ميشود. آيا ژانرها بر اساس مجموعهاي از آثار داراي ويژگيهاي يكسان و قالبي شكل ميگيرند، يا اينكه، برعكس، متنها باعث تعيين ويژگيهاي يكسان و قالبي ژانرها ميشوند؟ در فصل دوازدهم دلايل اثرگذاري طنز براساس نظريات مختلف تبیین ميشود و بهطور خاص چهلوپنج شگرد مورد استفاده در انواع متون طنزآميز بررسي ميشود و تفاوت بين امر خندهآور (كميك) و امر حزنآور (تراژيك) توضيح داده ميشود. در فصل سيزدهم مفهوم «بينامتنيت» تعريف ميشود و آثار باختين با تفصيل مورد بحث قرار ميگيرند و پيامدهاي نظريه او درباره بينامتنيت در تحليل گفتمان بررسي ميشود. رابطه بين بينامتنيت و ايدئولوژي/سياست در آثار نورمن فركلاف و نقش متون در جنبههاي سياسي زندگي در عصر حاضر بررسي ميشود. در فصل چهاردهم درباره اين موضوع بحث ميشود كه از «آيين» بهطورمعمول چه چيزي استنباط ميكنيم. همچنين اهميت آیين در دين و جامعه بررسي ميشود. آرا و انديشههاي اميل دوركيم، آنگونه كه در كتاب «صور ابتدايي حيات ديني» مطرح شدهاند، همراه با رويكردهاي روانكاوانه به آیينهاي روانرنجورانه بررسي ميشوند و قياس بين دين و روانرنجوريهاي وسواسي در آثار فرويد توضيح داده ميشود. در فصل پانزدهم ديدگاه نظريهپردازان گفتمان راجع به اهميت زبان در ايجاد حس برخورداري از نفس تبيين ميشود. سپس تحقيقات بازيل برنشتاين در زمينه جامعهشناسي زبان شرح داده ميشود. بنا به استدلال او، طرز صحبتكردن هر كسي ناشي از دو نوع رمزگان است كه عمدتا بر اساس جايگاه اجتماعي-اقتصادي اشخاص شكل ميگيرند. در قسمت بعد، تحليلي از ديدگاههاي مري داگلاس (انسانشناس اجتماعي انگليسي) ارائه ميشود كه استدلال ميكند رفتار ما به انحای مختلف بر اساس چهار نوع سبك زندگي در جوامع معاصر شكل ميگيرد: نخبهگرايي سلسلهمراتبي، مساواتطلبي، فردگرايي رقابتي و سرنوشتباوري. به اعتقاد وي، مصرف كالا از پسندهاي شخصي نشئت نميگيرد، بلكه منشأ آن را بايد در الزامات عموما ناآشكاري جست كه سبك زندگي اشخاص برايشان ايجاد ميكند. در فصل شانزدهم آثار اميل دوركيم و ميرچا الياده راجع به دين و تفاوت امر لاهوتي و امر ناسوتي بحث و بررسي ميشوند. بنا به استدلال دوركيم، هيچ تمايزي در تفكر بشر مهمتر از تفاوت امر لاهوتي با امر ناسوتي نيست. در فصل هفدهم چندين تعريف از اصطلاح «ايدئولوژي» ارائه ميشود و ديدگاههاي ماركسيستي درباره تأثير ايدئولوژي در جنبههاي گوناگوني جامعه و فرهنگ معاصر بررسي ميشوند. ديدگاه تئون وندايك راجع به لزوم تحليل گفتمان يا تحليل زبانشناختي ايدئولوژي مطرح و سپس تحول تدريجي تحليل انتقادي گفتمان بررسي ميشود. در فصل هجدهم پس از ذكر برخي از تعريفهاي اصطلاح «هويت»، ديدگاههاي استوارت هال (نظريهپرداز فرهنگي) درباره اهميت توليد و تبادل معاني در مطالعه راجع به رسانهها و فرهنگ عامه نقل ميشوند و آرا و انديشههاي كلوته راپايل، روانكاو فرانسوي و نظريه او مبني بر حكشدن معاني فرهنگي در ذهن كودكان طي هفت سال اول زندگيشان بررسي ميشود. در فصل آخر تمركز نويسنده بر ارزيابيهاي مثبت و منفياي متمركز است كه محافل دانشگاهي در شصت سال اخير از فرهنگ عامه، رسانههاي جمعي و تأثير آنها در فرهنگ و جامعه به عمل آوردهاند. برخي از نظريهپردازان بر اين اعتقادند كه رسانهها كاركردي انسانيتزدا و بيگانهساز دارند. متقابلا برخي ديگر استدلال ميكنند كه رسانهها مجراي انتقال فرهنگ به تودههاي مردماند. در اين فصل همچنين ديدگاههاي ويرجينيا ولف درباره رابطه بين نخبگان و عوام و نيز گونهشناسي فرهنگهاي برتر، فروتر و ميانمايه بحث ميشود و توضيح داده ميشود كه پسامدرنيسم چگونه تفاوتهاي فرهنگ نخبهگرا و فرهنگ عامه را به حداقل ممكن كاهش ميدهد.
منبع : شرق
دیدگاه تان را بنویسید