ارسال به دیگران پرینت

گریز سرمایه های انسانی

توسعه، موضوعی فراگير بوده و هدف کلی از آن در تمام ابعاد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است. توسعه بر توانمندسازی تولید، بهره وری، مشارکت سرمایه اجتماعی و توسعه انسانی، فراهم آوردن رفاه عمومی و افزایش امید زندگی و آینده بهتر، و از جمله بر متغیرهایی چون داشتن شغل آبرومند، میزان درآمدکافی، ازدواج و خرید مسکن تاکید و توجه دارد.

گریز سرمایه های انسانی

۵۵آنلاین :

سید محمد حسین کاظمی

پژوهشگر

یکی از مهم‌ترین عوامل رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سرمایه انسانی است و کمبود این سرمایه در کشورهای در حال توسعه فرایند رشد و توسعه را به تاخیر می اندازد.با این حال متاسفانه هر ساله شاهد مهاجرت نخبگان و سرمایه های انسانی از کشور هستیم،که از این امر تحت عنوان "فرار مغزها" یاد می شود. فرار مغزها از منظر آسيب شناسان به عنوان استثمار شدگی کشورهای جهان سوم توسط کشورهای توسعه يافته تبیین می شود. ايران به لحاظ مهاجرت نخبگان ، در ميان کشورهای در حال توسعه يا توسعه نيافته جهان، مقام دوم را دارد. سالانه 150 تا 180 هزار تحصيل کرده به دليل شرايط نامناسب اجتماعی، اقتصادی و سياسی کشور از ايران خارج می‌ شوند که معادل خروج 150 ميليارد دلار سرمايه سالانه است. تا دهه 1960 ميلا‌دی که نخستين بار اصطلاح « فرار مغزها » مطرح شد، اين مسئله فقط از ديدگاه اقتصادی بررسی می شد. از دهه 1970 ميلا‌دی مسئله فرار مغزها از ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در قالب الگوهای مهاجرت پيگيری می شود و به عنوان مخرب ترين بحران اجتماعی شناخته و تعريف شده است که پيامدهای بسيار ناگوار آن غيرقابل تصور است. اين پديده به عنوان يک آسيب اجتماعى از دهه چهل در ايران مورد توجه قرار گرفت، اما در سال های اخير آمار مهاجرت نخبگان به ويژه دانشجويان به دلایل گوناگون از رشد قابل توجهی برخوردار بوده است.اما آنچه که واضح می باشد این‌ است که در تمام دنیا نخبگان فکری به محض این که ببینند شرایط امکان اثرگذاری در جامعه کم می شود، به کشورهایی که شرایط بهتری را فراهم می کنند، مهاجرت‌ می کنند و این امری است که در تاریخ همواره دیده ایم. این موضوع برای کشور میزبان بسیار سودمند است و برای خود این افراد هم زمینه های رشد را فراهم می کند، اما برای کشور مادر، کشوری که این نخبگان از آن گریخته اند، مسائل بسیاری در پی دارد که مقصر اصلی آن معمولا دولت ها هستند که با سیاستگذاری های اشتباه منجر به فرار مغزها می شوند.

در جهان کنونی صنعت و تکنولوژی، زیربنای اقتصاد جدید می باشند و سرمایه گذاری جوامع پیشرفته، بدون تکنولوژی امکان پذیر نیست.کشاورزی، بهداشت، مسکن و بالاتر از همه، دفاع ملی، به طور اساسی به تکنولوژی وابسته است و بدون عنایت کافی به آن، استقلال اقتصادی محال است. یکی از مهمترین ابعاد رسیدن به آن توانایی ها، مهارت های انسانی می‌باشد که در واقع به عنوان عامل کلیدی مطرح است. در فرهنگ لغات بین المللی، نیروهای انسانی متخصص و ماهر، همان مغزهای متفکر یک کشور هستندکه در برگیرنده افراد دانشمند ، مخترع، مبتکر، و سایر افرادی می‌باشد که از سطح دانش بالایی برخوردار هستند. این نیروها دارای نقش ویژه‌ای هستند لذا معمولا اهمیت و ارزش وجود افراد متخصص و فارغ التحصیلان دانشگاه های یک کشور را با منابع زیرزمینی و کشاورزی آن مقایسه می کنند. می توان اذعان داشت که یکی از مشکلات و موانع بزرگی که طی سال های پس از جنگ جهانی دوم، بر سر راه پیشرفت و توسعه ممالک جهان سوم قرار گرفته بود، از این قرار بود که قدرت های صنعتی بعد از تسلط بر منابع طبیعی ملل دیگر، غارت سرمایه های انسانی آن ها را مد نظر قرار می دادند. پیشرفت های عظیم و چشمگیر علمی در جوامع توسعه یافته و موفقیت هایی که آن ها در سایه وجود مغزهای متفکر کسب کرده اند از یک سو، و اشتیاق نسل جوان به کسب دانش، همراه با کمبود امکانات و وسایل لازم در وطن از سوی دیگر، روند مهاجرت نخبگان به جوامع پیشرفته را شدت بخشیده است.

بنابراین توسعه نیافتگی یکی از علل مهم مهاجرت و فرار مغزها به خارج است. کشوری که نتواند خود را به حد استانداردهای بین المللی توسعه یافتگی برساند، باید هر روز برای خروج هر یک از نخبگان خود از کشور که همان پایه های توسعه و پیشرفت هستند، هزینه های جبران ناپذیری متحمل شود. خروج نخبگان از کشور چه نام آن را مهاجرت بگذاریم و چه فرار مغزها، هر دو برای یک کشور در حال توسعه، مسئله ای بسیار آسیب پذیر است.

توسعه، موضوعی فراگير بوده و هدف کلی از آن در تمام ابعاد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است. توسعه بر توانمندسازی تولید، بهره وری، مشارکت سرمایه اجتماعی و توسعه انسانی، فراهم آوردن رفاه عمومی و افزایش امید زندگی و آینده بهتر، و از جمله بر متغیرهایی چون داشتن شغل آبرومند، میزان درآمدکافی، ازدواج و خرید مسکن تاکید و توجه دارد.

وقتی روند توسعه کشور با موانعی روبرو شود، واکنش جامعه نخبگانی را می توان در پدیده فرارمغزها مورد بررسی قرار داد.خروج نخبگان از کشور علاوه بر از دست رفتن میلیون ها دلار از منابع عمومی کشور، اصولا موجب از دست رفتن فرصت های اثرگذار و راهبردی نخبگان در حل مسائل جامعه می شود. یعنی مشارکت نخبگان و استادان در پروسه سیاسی به معنای اعم و نیز امر سیاستگذاری در کشور به نحو اخص، نادیده گرفته می شود. نتیجه این فرایند، هدر رفتن منابع سرمایه ای کشور در توسعه اجتماعی و نخبه پروری در دانشگاه و نیز در بازارکار است.

یکی از بخش های مهم و آسیب پذیرخروج نخبگان در ایران، مهاجرت استادانی از کشور است که عضو هئیت علمی دانشگاه ها می باشند. این وضعیت عمدتا وابسته به اوضاع عمومی، بخصوص اوضاع اقتصادی، سياسی، اجتماعی، واگذاری بسیاری از مشاغل به افراد فاقد صلاحیت و یا کم صلاحیت است که زندگی علمی و تولید دانش را برای استادان دشوار می کند.

ازجمله عوامل دیگر برای مهاجرت، وضعيت نابسامان امکانات پژوهشی برای استادان و فقدان امکانات و منابع مالی است. امکانات پژوهشی استادان رشته های علوم انسانی در کشور در مقایسه با رشته های فنی، مهندسی و پزشکی، بسیار محدود، ناچیز و کاملا وابسته به منابع رسمی با مرجع دولتی- حاکمیتی هستند، لذا در چرخه بروکراسی سنتی ایران، استادان در دستیابی به این منابع عمدتا توفیقی ندارند.

شاید اُم المسائل جامعه نخبگانی و استادان دانشگاه ها که منشاء بسیاری از بی ثباتی ها برای وضعیت حرفه ای آنان است، همان فقدان ارتباط مستمر و نهادینه برای تولید علم و فن بین دانشگاه و بازار کار و صنعت است.

در همین راستا،به منظور رفع آسیب ها و پیامدهای فرار مغزها در جامعه، در وهله اول باید مورد توجه قرار دادن این مسئله از سوی مسئولین ضرورت یابد.اما در جهت کاهش پدیده مهاجرت نخبگان می توان به عوامل متعددی اشاره کرد. یکی از این عوامل، ایجاد سازمان هایی در جهت حمایت از نخبگان است. البته در این راستا، بنیاد ملی نخبگان شکل گرفته است که حمایت مالی از نخبگان و ایجاد تسهیلاتی در جهت نظام وظیفه نخبگان ازجمله اهداف این بنیاد است.برگزاری جشنواره‌ها و المپیادهای علمی معتبر در جهت شناخت و سازمان دهی به نخبگان کشور از دیگر راهکارهای حمایت از این قشر است، پیشنهاد می شود که جشنواره های بیشتری برای نخبگان، محققان و مخترعان جوان سازمان دهی شود و برنامه منسجم تری صورت گیرد تا انگیزه بیشتری برای شرکت بیشتر نخبگان جوان ایجاد شود.

متاسفانه عدم وجود عدالت اداری برای نخبگان جوان خیلی مهم و حائز اهمیت است، زیرا باعث ایجاد سرخوردگی و بی انگیزگی در نخبگان علمی جوان شده است و این قشر را نسبت به آینده بدبین و ناامید می کند که راهکار مبارزه با بی عدالتی سازمانی و تبعات منفی آن، جایگزین کردن امر شایسته سالاری است. اصلاح ساختار آموزشی کشور ازجمله موارد دیگر است.

متاسفانه در سیستم آموزشی به خصوص در تحصیلات عالی، شاهد کمیت هستیم و گویا ورود به دانشگاه، مدینه فاضله برای همه است. این رویه باعث به وجود آمدن پدیده مدرک گرایی شده است و همه به دنبال مدرک هستند و انگار گرفتن مدرک دانشگاهی یکی از ملزومات جوانان و یکی از ضروریات ازدواج جوانان شده است. اما اینکه چقدر سیستم های آموزشی در زمینه کیفیت موفق هستند سوال بزرگی است که نیاز به تحقیق و بررسی دارد. این عامل باعث می شود که قشر نخبه کشور از کیفیت آموزشی کشور ناراضی باشد و افزایش مدرک گرایی بدون توجه به کیفیت آموزشی دید عموم را هم نسبت به قشر تحصیلکرده منفی کرده و تبعات آن را قشر نخبه می پردازد. در پایان قابل ‌ذکر است که موارد بسیار دیگری وجود دارد که می توان با توجه به آن ها در جهت کاهش پدیده مهاجرت نخبگان، قدم های مثبتی برداشت،به شرطی که مسئولین پای کار بیایند و با سیاستگذاری درست مانع مهاجرت نخبگان شوند.

منبع : 55 آنلاین
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه