ارسال به دیگران پرینت

تخریب گران تمدن انسانی

-کلیشه های جنسیتی را می توان یکی از قوی ترین کلیشه های اجتماعی در خلال هزارن سال از شکل گیری تمدن بشری دانست که به عنوان مقدمه ای برای توسعه و پیشرفت، باید زدوده و حذف شوند.

تخریب گران تمدن انسانی

۵۵آنلاین :

، کلیشه یا تفکر قالبی (stereotype) نوعی باور و ذهنیت است که در جوامع باعث پیش داوری و قضاوت درباره آدم های جامعه می شود؛ کلیشه ها ویژگی‌های خاصی را به تمام اعضای یک گروه دیگر نسبت می‌دهد و مانع قضاوت و شناخت منطقی افراد نسبت به دیگران می‌شود. باورهایی چون پایین بودن بهره هوشی قومیت های زبانی، رند و فرصت طلب بودن همه ساکنین برخی شهرستان ها، احساسی و به دور از منطق بودن زنان و... مثال هایی از بیشمار کلیشه هایی است که در جامعه وجود دارد؛ چنین کلیشه هایی مختص به جامعه ما نیست و تقریبا در تمام جهان و فرهنگ های مختلف ملل با شدت و ضعف مختلف وجود دارد؛ کلیشه هایی که بعضا کاملا فردی و مخالف با آموزش های اجتماعی و بعضا موزای و همراستای آنان است؛ در واقع یکی از تلاش های به بار نشسته فعالان مدنی و مدافعان حقوق بشر این بود که شاید نسبت به گذشته کمتر شاهد آموزش کلیشه ها از جانب جامعه (دست کم آموزش مستقیم) هستیم و افراد و جوامع به موازات توسعه، پیشرفت، نفوذ علم و اخلاق از کلیشه های مختلف (علمی، جنسیتی، جغرافیایی، زبانی و ...) فاصله گرفته اند.

کلیشه‌های جنسیتی (Gender stereotypes)یکی از قوی ترین گونه های کلیشه ها در اذهان و فرهنگ ها است که هنوز هم در بسیاری از جوامع به قوت خود باقی هستند؛ در ساده ترین تعبیر کلیشه های جنسیتی مجموعه‌ای از باورهای مشترک فرهنگی درباره رفتار، صفات شخصیتی و سایر ویژگی‌هایی است که در جامعه و بین مردم به مردان و زنان نسبت داده می شود؛ آموزش سهم بزرگی در تولید، استمرار و بازتولید و دوام کلیشه ها دارد و به موازات پیشرفت های جوامع و توسعه اشکال تولید محتوا و انتقال، شکل غیرمستقیم و پنهانی یافته است اما از بین نرفته و شاید پررنگ تر از گذشته وجود دارد.

این کلیشه ها علاوه بر ایجاد تبعیض و گسترش نابرابری در بین افراد جامعه، به دلیل ایجاد ذهنیت های که با انطباقی با واقعیت ندارند، کارایی و اثربخشی عناصر اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده و اعتماد به نفس آدم هایی که این کلیشه ها علیه آنها اعمال می شود را در هم می شکند؛ مساله ای که به طور قطع به نفع هیچ جامعه ای نیست.

گسل دوری کلیشه ها از واقعیت ها

آنچه در ادامه می آید گفت وگوی پژوهشگر ایرنا با «محمدرضا نیک نژاد» از اعضای کانون صنفی معلمان ایران و کارشناس آموزشی است.

این فعال مدنی در اشاره به واقعیت امروزین کلیشه های جنسیتی در زندگی اجتماعی بیان داشت: این مساله از این جهت قابل بررسی است که با گسترش فضای مجازی و آموزش های غیررسمی، کلیشه های جنسیتی، با واقعیت هایی که در سطح جامعه و خانواده از زن پذیرفته شده اند، با چیزی که در کتاب های درسی راجع به زن مطرح می شود (چه به لحاظ ظاهری و فکری و چه به لحاظ موقعیت اجتماعی و خانوادگی) همخوانی ندارد. در نتیجه این کلیشه ها با توجه به گسترش فضای رسانه ای و تا حدودی چیرگی جهانی شدن در این فضا و تاثیر آن بر تمام جوامع و نه تنها ایران، در حال تغییر هستند

«متاسفانه در کتاب های درسی ما، همچنان تاکید مبتنی است بر نگاه سنتی گذشته و تصویر و تصوری که زن، مادر و دختر در آن زمان ها وجود داشته است و یک فکر خاصی که با زمان حال امروز همخوانی ندارد و قابل پذیرش نیست؛ برای بسیاری از خانواده به ویژه برای فرزندانی که در حال تحصیل هستند، این آموزه ها تا حدودی تاثیراتی در دوره دبیرستان دارند ولی وقتی که آن نوجوان بزرگ می شود و خودش در ارتباط با فضای مجازی قرار می گیرد معادلات عوض می شود؛ بر این اساس و تحت تاثیر گسترش فضای رسانه ای امروز در تمام جهان، این کلیشه ها چیزی نیست که بشود مدافع آن شد و شکست می شود».

نیک نژاد اظهار داشت: یکی از پیامدهای تولید و بازتولید کلیشه ها این است که جوانان ما رویکرد مشخص و تعریف شده ای راجع به این قضایا ندارند؛ یعنی نسبت به درستی مفاهیم پادرهوا هستند و آموزش های لازم و پرورش های متناسب در این زمینه را پیدا نکرده اند و تعلق فکری صحیحی به تعریفی مشخص از زن بودن، مادر بودن و دختر بودن ندارند و این می تواند عواقب خیلی نگران کننده ای داشته باشد.

هدفمند اما مخرب

این کارشناس آموزشی در پاسخ به این سوال که آیا این کلیشه ها آگاهانه و هدفمند تولید می شوند، تصریح کرد: قطعا برنامه ریزی شده است؛ البته امروز برخی از مدیران هستند که می خواهند تغییر این روند اتفاق بیفتاد ولی از طرف دیگر نگاهی سازمان دهی شده نسبت به تولید این کلیشه ها وجود دارد. اینها نیاز به پژوهش هایی در سازمان های متولی مانند دفتر پژوهش های وزارت آموزش و پرورش دارد (که تحقیقات و پژوهش هایی هم در این حوزه انجام می شود) ولی در نهایت تصمیم گیرنده استمرار تولید کلیشه ها فردی دیگر و نهادهای دیگری است؛ شاید در آموزش و پرورش هم باشند ولی تصمیم گیران اصلی فراتر از آموزش و پرورش هستند و مسوولان آموزش و پرورش خیلی مستقل خودشان نمی توانند راهی انتخاب کنند و بروند و یک مقداری فاصله این کلیشه ها را با واقعیت های جاری در جامعه کم کنند. بر این اساس این داستان قطعا هدفمند است ولی این که تا چه حد این هدف درست است یا نه جای تردید دارد.

«یکی از حساسیت های حاکمیت که در جامعه ما وجود دارد، زنان هستند و این حساسیت ها آنقدر هست که کسانی که ذهنیتی تاحدی مستقل داشته باشند یا اصلا در این نهادهای تصمیم ساز و تصمیم گیرنده جایی ندارند و یا این که اگر هم دارند، به نوعی وادار به سکوت می شوند و جرات ابراز بیان ندارند؛ اگر هم بیان کنند کنار گذاشته می شوند. در نتیجه این است که به نظر من هدفمند است ولی این هدف چقدر می تواند به آینده کشور ما خدمت کند جای سوال دارد».

وصله هایی که نمی چسبند

این عضو کانون صنفی معلمان در ادامه پیامد تولید و بازتولید کلیشه های جنسیتی در زندگی امروز را چنین ترسیم کرد: چون حوزه صحبت ما، بحث آموزشی است، به بحث سیاسی و اجتماعی ورود نمی کنم ولی پیامد مشخص کننده و نگران کننده این ماجرا این است که نسل های آموزش دیده و فارغ التحصیل در سیستم آموزش و پرورش ما (چهار یا پنج نسلی که از آنان گذشته است) سردرگم هستند. اوایل انقلاب این کلیشه های تعریف شده در ذهن حاکمان، با سطح جامعه همخوانی داشت و شاید تا اندازه ای مورد خواست عموم جامعه بود (نمی خواهم بگویم همه)؛ در نتیجه این موضوع تقویت شد و یک فرهنگ خاصی را ایجاد کرد ولی هرچه از دهه اول انقلاب فاصله گرفتیم، با توجه به تغییرات اجتماعی و فرهنگی که در سطح جامعه اتفاق افتاد و در این سطح حاکمیت نتوانست خودش با واقعیت وفق بدهد این خلا بزرگتر شد؛ چرا که در نهایت جامعه کار خودش را می کند.

«در نتیجه شاید بدترین پیامدها که مستقیما به آموزش و پرورش برمی گردد این است که جوانان (دختر یا پسر فرقی ندارد چرا که پسر می خواهد یک شناخت واقعی نسبت به همسر آینده اش داشته باشد و دختر هم باید یک شناخت پرورش یافته نسبت به همسرش داشته باشد) هیچ تعریف مشخصی در این زمینه ها ندارد؛ با توجه به شکاف عمیقی که اهداف تصمیم گیران نظام آموزش دارند و آن واقعیت های جاری و ساری در بطن جامعه، عدم شناخت جامعه و نسل های متفاوت، جای محکمی برای گذاشتن پای خود ندارند تا راجع به این کلیشه هایی که به آنان تحمیل می شود تصمیم گیری کنند؛ به همین دلیل این کلیشه ها اغتشاش فکری در اذهان جوانان ایجاد کرده اند».

منبع : ایرنا
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه