میراث فرهنگی | تهدید میراث فرهنگی
گردشگری تاریخی؛ فرصتی برای توسعه یا تهدیدی برای میراث فرهنگی؟
توسعه گردشگری در بناهای تاریخی بدون برنامهریزی جامع، نه تنها منجر به تخریب فیزیکی آثار میشود، بلکه هویت فرهنگی و اجتماعی محلات تاریخی را نیز برای همیشه محو میکند.
توسعه گردشگری در بناهای تاریخی بدون برنامهریزی جامع، نه تنها منجر به تخریب فیزیکی آثار میشود، بلکه هویت فرهنگی و اجتماعی محلات تاریخی را نیز برای همیشه محو میکند.
بسیاری آرزو دارند روزی را ببینند که بناهای تاریخی ایران، مقصد اصلی گردشگران باشد و برخی نیز از کمبود آمار گردشگران خارجی ابراز تأسف میکنند. اما در این میان، کمتر کسی توجه میکند که گردشگری، علاوهبر منافعش، آسیبهایی نیز بههمراه دارد. این آسیبها طیف گستردهای را دربر میگیرد که از مسائل فرهنگی آغاز میشود و به تخریب فیزیکی بناهای تاریخی میانجامد.
درواقع، باید پذیرفت توسعه گردشگری بدون برنامهریزی جامع و توجه به ملاحظات فرهنگی و زیستمحیطی، میتواند پیامدهای ناخوشایندی بهدنبال داشته باشد.
از نخستین و عمیقترین تأثیرات منفی توسعه گردشگری بدون برنامه، فرسایش فرهنگی است. تجربه ثابت کرده بسیاری از گردشگران، با بیتفاوتی نسبت به فرهنگ جامعه میزبان، هر کاری که بخواهند، انجام میدهند. این بیتوجهی میتواند زبان بومی، آدابورسوم و سبک زندگی سنتی جامعه میزبان را تحتتأثیر قرار دهد. حتی گاهی مراسم و سنتهای محلی صرفاً برای جذب گردشگر بهشکلی تصنعی اجرا میشوند که به کاهش اصالت آنها میانجامد. برای نمونه، در برخی روستاهای شمالی ایران، مراسم محلی مانند «عروسگوله» که زمانی یک جشن اصیل روستایی بود، اکنون به نمایشی توریستی تبدیل شده که بخش زیادی از هویت اصلی خود را از دست داده است.
علاوهبر آسیبهای فرهنگی، تغییر کاربری بناهای تاریخی نیز یکی از جدیترین تهدیدهاست که در بلندمدت خسارات جبرانناپذیری به بار میآورد. برای مثال، وقتی خانه یا حمامی تاریخی به هتل یا رستوران تبدیل میشود، نیازمند تأسیساتی میشود که در ساختار اولیه آن پیشبینی نشده است. حجم فاضلاب تولیدی یک هتل چندین برابر یک خانه مسکونی است و ازآنجاکه در بسیاری از هتلها از چربیگیر استفاده نمیشود، تنها در مدت چند سال، یک چاه ۳۰ متری کاملاً پر میشود. بیشتر بافتهای تاریخی فاقد شبکه فاضلاب مرکزی هستند و مالکان هتلها ناگزیر به حفر چاههای جدید میشوند. این موضوع بهتدریج باعث اشباع خاک از رطوبت میشود و پایههایی که بهصورت سنتی ساخته و مرمت شدهاند، آسیب میبینند.
متأسفانه در برخی شهرهای تاریخی شاهدیم با شعار احیای بافت تاریخی، خانهها یکی پس از دیگری به هتل و بومگردی تبدیل میشوند! این روند نهتنها آسیب فیزیکی به بناها میزند، بلکه بافت اجتماعی محلات تاریخی را نیز دگرگون میکند. ساکنان اصیل این محلهها بهتدریج جای خود را به گردشگران میدهند و روح زندگی در این محلههای تاریخی بهتدریج محو میشود.
این مشکلات تنها به بافتهای مسکونی محدود نمیشود. گردشگری فصلی در شهرهای مذهبی نیز مشکلات ویژهای بههمراه دارد. در این شهرها، برای تأمین نیازهای هزاران زائر فصلی، بخشهایی از بافتهای تاریخی تخریب و بهجای آنها بازارچههای موقت، خیابانهای عریض و پارکینگهای بزرگ احداث میشود. این اقدامات نهتنها هویت تاریخی این شهرها را مخدوش میکند، بلکه مشکلات ترافیکی و زیستمحیطی متعددی نیز به وجود میآورد.
از سوی دیگر، تعداد بالای بازدیدکنندگان میتواند باعث تخریب فیزیکی مکانهای تاریخی شود. برای مثال، کاخ ورسای در فرانسه بهدلیل حجم بالای بازدیدکنندگان، دچار آسیبهای جدی به کفپوشهای چوبی و تزئینات داخلی شده است. این پرسش مطرح است که آیا بنایی مانند کاخموزه سبز که با استانداردهای صد سال پیش ساخته شده، توان تحمل رفتوآمد دوهزار بازدیدکننده در روز را دارد؟ مسلماً خیر. اما ازآنجاکه این فعالیتها بازتاب خبری گسترده و درآمد خوبی دارد، کمتر کسی به پیامدهای دهههای آینده توجه میکند.
این نگاه کمیتگرا تنها به آمار بازدیدها محدود نمیشود، بلکه در شیوه اطلاعرسانی و انعکاس اخبار نیز خود را نشان میدهد. بهعنوان نمونه، صفحات مجازی ادارات کل میراثفرهنگی اغلب به انعکاس فعالیتها و برنامههای مدیران میپردازند، غافل از اینکه این فضا، فرصتی طلایی برای آشناسازی و ایجاد دلبستگی مردم به میراثفرهنگی است. برای مثال، کمتر میبینیم محتوایی آموزشی درباره آبانبارهای تاریخی یک شهر، سبک معماری خاص آن منطقه یا داستان زندگی در محلات قدیمی منتشر شود.
بهتر است روندی پیش گرفته شود که در آن، بهجای شوآفهای خبری، محتوایی تولید شود که دانش عمومی را درباره ارزش واقعی شهر ارتقا دهد و علاقهمندی مردم را به حفاظت از این میراث برانگیزد. درحقیقت، کار کردن روی افکار و افزایش آگاهی ساکنان بومی و ایجاد حس مالکیت اجتماعی نسبت به میراث، در بلندمدت منافع بسیار ماندگارتری دارد تا تمرکز صرف بر جذب گردشگر خارجی؛ چراکه این ساکنان محلی هستند که حافظ همیشگی این بناها خواهند بود.
از نظر اقتصادی نیز باید نگاهی واقعبینانه داشت. برخی بر این باورند که درآمد حاصل از گردشگری میتواند جایگزین درآمد نفت شود؛ اما با بررسی آمار تولید ناخالص داخلی، این ایده فاصله زیادی با واقعیت دارد. بهعنوان مثال، در استان شیراز که ساختار اقتصادی آن براساس آمار اتاق بازرگانی فارس تحلیل شده، سهم گردشگری از تولید ناخالص داخلی استان تنها حدود پنج درصد برآورد میشود. با توجه به این ارقام، بهنظر میرسد تمرکز بر دیگر بخشهای اقتصادی در کنار گردشگری میتواند راهکار واقعبینانهتری برای دستیابی به هدف جایگزینی درآمد نفت باشد.
باید یادآور شد بناهای تاریخی، تنها سنگ و خشت نیستند؛ آنها گواهینامههای هویت ملی ما و سرمایههایی غیرقابلجایگزین برای نسلهای آینده هستند. ارزش واقعی آنها در تواناییشان برای گفتن داستان گذشته است، نه لزوماً در تعداد بلیتهای فروختهشده. حفاظت از این میراث، وظیفهای همگانی است که تنها بر دوش مسئولان نیست، بلکه رسالت متخصصان مرمت، سازمانهای مردمنهاد و آگاهی عمومی نیز در آن نقش حیاتی دارد.