آتش سوزی | آتش سوزی جنگل
کارشناس: طرحهای جنگلداری ایران فاقد "زیرطرح مقابله با آتش" است | علت آتش سوزی های متوالی جنگل ها
یک استاد دانشگاه تهران با اشاره به آتشسوزیهای متوالی در جنگلهای کشور، فقدان زیرطرح مقابله با آتش در طرحهای جنگلداری و نبود .
یک استاد دانشگاه تهران با اشاره به آتشسوزیهای متوالی در جنگلهای کشور، فقدان زیرطرح مقابله با آتش در طرحهای جنگلداری و نبود ساختار حفاظتی کارآمد را عامل اصلی تشدید خسارتها دانست.
نزدیک به ۳۰ روز از شروع آتشسوزی در منطقه حفاظتشده «چهارباغ» میگذرد. بعد از آن، جنگلهای ارسباران، ایلام و مناطق دیگری در مازندران طعمه حریق شدند. شدت آتش بالا و همچنان ضعف مدیریت سازمانهای متولی بیشازپیش عیان بود. در این میان، عدهای خشکدارها یا درختان افتاده و شکسته را عامل آتشسوزی و شدت آن عنوان کردند، افرادی که «وحید اعتماد»، دانشیار گروه جنگلداری و اقتصاد جنگل دانشکده منابعطبیعی دانشگاه تهران، آنها را کسانی میداند که میخواهند از آب گلآلود برای بهرهبرداری از جنگل ماهی بگیرند. نبود مدیریت و وجود نداشتن هیچ زیرطرحی در جنگلداری کشور برای مهار آتش دیگر موضوعاتی بودند که او در گفتوگو با «پیام ما» مطرح کرد.
روزهای بسیاری جنگلهای شمال و بعد ارسباران و حتی غرب درگیر آتشاند، آیا شما این آتش را نتیجه عملکرد سازمانهای متولی میدانید یا دلایل دیگر مانند خشکسالی و … بیشتر دخیل هستند؟
آتشسوزی یا هر اتفاقی که برای حیات جنگل میافتد، ناشی از نوع مدیریت و مدل حفاظت حاکمیت از آن است. ارتش همواره حامی مرزهای کشور و حفاظت از آن بوده، برای این حفاظت، سیاستگذاری میکند و به ساختاری منتهی میشود. اما چرا چنین موردی درباره حفاظت از جنگل مطرح نبوده است؟
سازمان جنگلها سال ۱۲۸۵ تأسیس شد و بیش از یک قرن از عمر آن میگذرد، اما باید دید روند مدیریتی جنگل چطور پیش رفته است. آن استاد ساعی ادارهکل ایجاد کرد و ساختار سازمان جنگلها و بعد منابعطبیعی شکل گرفت. نخستین چیزی که در همان ابتدای کار این ساختار برایش اهمیت قائل شدند، حفاظت از سرمایههای مردمی و انفال بود. این شعار نبود. هدف و وظیفه سنگین سازمان بود و است. وظیفه دوم احیا و توسعه جنگلهاست و درنهایت و درصورت توانایی، بهرهبرداری.
در سال ۱۳۰۲ هانس شریکر که کارشناس جنگل بود و به استخدام ایران درآمده بود، تدوین نظامنامه حفاظت از جنگل را ایجاد کرد که کار بسیار بزرگی بود. همچنین، نخستین کار شریکر تربیت نیرو برای حفاظت از جنگل بود. آن زمان نیرویی در این زمینه نداشتیم.
آتشسوزی گسترده در جنگلهای سوادکوه | نابودی حدود ۲ هزار هکتار از عرصههای جنگلی +ویدئو
در سال ۱۳۰۹ بحث حفاظت و نیرو با جدیت مطرح و همان زمان شغلهای قرقبانی و جنگلبانی تعریف شد. آقای ساعی هم در برنامهای که سال ۱۳۲۰ به احمد مقبل داد تا تحویل رضا شاه دهد، درباره حفظ سرمایه جنگل صحبت کرد. اما امروزه در حفاظت ابتدایی ماندهایم و دستوپا میزنیم.
طرح جنگلداری هم در برنامه آقای ساعی داشتیم؟
بله، مرحوم ساعی سازمان جنگلها را ایجاد کرد و بعد گارد جنگل شکل گرفت که منحل شد و بعد نیروهای جنگلبانی آمدند. طرحهای جنگلداری در شمال و بعد در غرب برای مدیریت بهتر مطرح شدند. در طرح ساعی طرح جنگلداری هم وجود داشت، اما ۱۵ سال طول کشید تا به پیشنهاد یک خارجی جنگلشناس، طرحی تهیه شود.
آیا در آن طرح صحبتی از مقابله با آتش در جنگل شده بود؟
خیر، این طرحها در آن زمان به مبارزه با آتشسوزی نمیپرداخت. بعدها فقط صحبت از خروج دام مطرح شد، چراکه بررسیها نشان داد یکی از مهمترین علل عدم موفقیت ما در مدیریت جنگل، وجود دام در جنگل است. قطب دامداری و جنگلداری در یک مکان است و درنهایت در راستای ساختار حفاظت طرحهایی برای حفاظت مطرح شد. بعدها سوادمان بیشتر شد و فهمیدیم جنگل فقط چوب نیست و منافع زیادی دارد و با وجود آنکه در طرح جنگلداری مسئله خروج دام در سال ۳۱ مطرح شده بود، اما اجرایی شدن آن تا سال ۶۴ طول کشید.
بعد از آن چطور؟ آیا طرح دیگری برای مقابله با وضعیت آتشسوزی در جنگل نوشته شد؟
متأسفانه هیچ زیرطرحی در طرحهای جنگلداری با نام زیرطرح مبارزه با آتش نداشتیم و نیروهای موجود هم آمادگی مقابله با آتش را نداشتند. تا آنکه در اواخر دهه ۸۰ من در جنگل دانشکده منابعطبیعی دانشگاه تهران زیرطرحی برای آتش نوشتم. در دفترچه طرح برای اولینبار پیشبینی شده بود در هنگام آتشسوزی چه باید کرد؛ مسئولیت جنگلبانان و همه افراد حاضر در منطقه مشخص بود.
نتیجه آن زیر طرح چه بود؟ آیا عملیاتی شد؟
خیر. ما دانشگاهی بودیم و میدیدیم آتش زیاد شده. این زیرطرح حتی در سازمان جنگلها به تصویب رسید، اما هیچکدام از مسئولان وقت آن را عمومی نکردند.
در این زیرطرح مسئول عملیات با نیروهای منابعطبیعی و محیطزیست بود؟ ما در آتشسوزی اخیر در منطقه حفاظتشده چهارباغ کمکاری و کم جلوهدادن آتش توسط فرمانداری و… را شاهد بودیم؟
مسئول اصلی و اولیه حفاظت، سازمان منابعطبیعی و مجری طرح مربوطه است. اگر طرح جنگلداری ما زیرطرح مقابله با آتشسوزی داشته باشد، کار را بر همان اساس و بدون وقفه شروع میکند؛ بعد، از ارگانهای دیگر کمک میگیرد. ما چندین بار در جنگل دانشکده منابعطبیعی که ادارهاش میکردیم، آتش داشتیم و از نیروهای نظامی کمک خواستیم و آمدند؛ چون ساعات اولیه بسیار مهم است. سازمان جنگلها مسئول است و سایر ارگانها نیروهای پشتیبان هستند.
آیا طرح شما امکان بهروزرسانی و عملیاتیشدن دارد؟
حتماً دارد. برای مدیریت سرزمین در هر نقطهای نیازمند طرح مدیریت هستیم؛ چرا در زمینه آتشسوزی در دانشگاهها و سازمانها و افراد بومی کسی را پرورش ندادیم؟ چرا در سازمان جنگلها واحدی با این عنوان نداریم؟
افرادی که در دل آتش میروند، هیچ آموزشی ندیدهاند و فقط دلسوزند. چه کسی میتواند آتشسوزی در شهر را کنترل کند؟ آتشنشانان. آنان دوره قوی دیدهاند و میدانند از کجا شروع کنند، اما برای مدیریت جنگل فقط حرف زده و کنفرانس برگزار میشود. درنهایت میبینیم کشته افزوده و جنگل نابود میشود. آتش نمود احساسی و هیجانی دارد و برای همین هم آموزش تخصصی لازم است. خاک در حال نابودی است و هیچکس این بخش را نمیبیند.
در روزهای اخیر همچنین صحبتهایی مطرح شد با این عنوان که مقابل آتشسوزی نایستید یا اینکه این آتش برای جنگل طبیعی و حتی خوب است، نظرتان درباره این گفتهها چیست؟
در بعضی از کشورها حتی آتشسوزی اجباری انجام میدهند، اما این قاعده شامل کشور ما نمیشود. در مواردی، حدود سه تا پنج درصد، رعدوبرق عامل آتش میشود و بعد باران آن را خاموش میکند؛ اما در شرایط فعلی جنگلهایمان، گفتن این حرفها ابداً جایز نیست. ما میدانیم آتشسوزی در کالیفرنیا، کانادا و سایر کشورها بهرغم همه امکانات باز هم رخ میدهد، اما آنها غافلگیر نمیشوند و مدیریت دقیق و فشرده است.
آتش شوخی نیست و نباید اینقدر راحت دربارهاش صحبت کرد. اگر در همه دنیا رخ میدهد، مدیریتی وجود دارد که بعد از وقوع آتش به سهلانگاری در مدیریت متهم نمیشود؛ چون بهموقع و با برنامه حاضر است، هرچند ممکن است بهدلایل مختلف آتش گسترده هم شود. چرا در کشور ما بعد از آتش گرفتن چندین هکتار باید یک دامدار، کوهنورد یا حتی شکارچی خبر از آتشسوزی بدهد؟ این وضعیت عجیبی است. در کشورهای دیگر از امکانات و فناوری روز برای پیشگیری استفاده میکنند، در ایران اما بعد از اتفاق و با سوختن، تازه اقدامات شروع میشود.
در وانفسای آتشسوزی و درحالیکه همچنان نیروها درگیر خاموشکردن آتش هستند، عدهای از مدیران استانی و نمایندگان مجلس و برخی فعالان میگویند دلیل این آتشسوزیها درختان شکسته و افتاده یا خشکدارها هستند و اینکه سازمان منابعطبیعی آنها را جمع نکرده و اجازه برداشت نمیدهد. نگاه شما چیست؟
اینها بزرگنمایی و ماهی گرفتن از آب گلآلود است. خشکدارها نیاز به مدیریت دارند، اما اغلب آنها مقدارشان بهحدی نیست که به طبیعت صدمهای اینچنینی برسانند. مسئله فعلی ما درختان شکسته و افتاده نیست. در کشورهای مختلف جنگلهایی هست که خشکدارهای آنها بسیار بیشتر از جنگلهای ماست، اما چرا آتش نمیگیرند؟
در برخی کشورها تا ۲۵۰ مترمکعب خشکدار ریخته شده، هرچند میزان درصد رطوبت جنگل ما با آنها متفاوت است. اما این مسئلهای نیست که دستاویزی باشد، برای آنکه درختان افتاده و شکسته عامل آتشسوزیاند. ۹۵ درصد آتشزدنها انسانی است که یا مغرضانهاند یا سهلانگارانه و تنها بین سه تا پنج درصد آتشسوزیها در اثر رعدوبرق است. خشکدار جزو واجبات جنگل است و جنگلهای ما بین پنج تا ۱۰ درصد بیشتر خشکدار ندارد.
نقدها به طرح تنفس جنگل بار دیگر مطرح شده است و میگویند بعد از اجرای طرح تنفس کارشناسان منابعطبیعی پشت میز نشستند و نه بهرهبرداری کردند، نه کاشت درخت انجام دادند و نه تولید نهالی صورت گرفت. نظرتان چیست؟
طرح تنفس براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس و گزارشهای سازمان جنگلها و محیطزیست تدوین شد. ضرورت طرح تنفس بالا بود و طراحان اولیه این طرح نگفتند جنگل رها شود و فقط قرار بر این بود که بهرهبرداری انجام نگیرد؛ نه آنکه هیچ طرحی در جنگل عملیاتی نشود.
مجلس تصویب کرد بهمدت ۱۰ سال بهرهبرداری از جنگل نداشته باشیم. اما چطور فکری برای حفاظت جنگل نکرد؟! ما در جنگل دانشکده منابعطبیعی ماهی ۲۰۰ میلیون تومان هزینه پرسنل برای حفاظت از ۱۰ هزار هکتار پرداخت میکنیم که میشود سالی حدود سه میلیارد تومان. مگر برای نیروی انتظامی و حفاظت از مرزها هزینه نمیشود؟ چگونه است که برای جنگلهای میلیونساله و تاریخی هیچ ارزشی قائل نیستند؟
مجلس وقتی چنین طرحی تصویب کرد، باید هزینه حفاظت را هم تعیین میکرد. تا چند سال بعد از تصویب طرح تنفس قرقبانان و جنگلبانان حقوق نداشتند. ۱۲ هزار جاده جنگلی ما از بین رفت. پاسخگوی این وضعیت کیست؟ چطور نمایندگان و مسئولان محیطزیست و منابعطبیعی این طرح را تصویب کردند، اما هیچ آیندهای برایش متصور نبودند؟ دامدار آمد، قاچاقچی آمد و شکارچی آمد به چه دلیل؟ بهدلیل بیبرنامگی.
شما مدافع طرح تنفس هستید؟
بله. من طرفدار حفاظت از جنگل هستم و ایرادم از طرح تنفس این است که فقط این را نوشتند، اما برای ادامهاش برنامهای تدوین نشد. ما از سال ۹۵ جنگلهایمان را با یک مصوبه مجلس رها کردیم. مجلس، سازمان حفاظت محیطزیست، منابعطبیعی و… طرح تنفس یا استراحت را مطرح کردند، اما نبایست طرحهای جنگلداری تعطیل و جنگل رها میشد. در جنگل دانشگاه تهران در ۱۰ سال گذشته که زنجیر برای ورود خروج داشتیم و قرقبان هم بود، حتی یک اتفاق ناگوار نداشتیم. جنگل باید طرح جنگلداری و حفاظتی داشته باشد.
الان در هر منطقه جنگلهای هیرکانی میتوان با ماشین به قلب جنگل وارد شد. این حفاظت است؟! این آگاهیرسانی و آموزش است؟! چرا وقتی طرح تنفس راه افتاد، گفته نشد بعد از آن قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ هیچ تمهید و برنامهریزیای برای گردشگری متمرکز و غیرمتمرکز وجود ندارد. تمام مشکلاتی که داریم از بیمدیریتی، بیمسئولیتی و انفعال است.
وقتی طرح تنفس را پذیرفتند، باید میپرسیدند اگر بهرهبرداری تعطیل است، قرار است هزینهها چطور تأمین شود؟
الان در غرب کشور صحبت از جنگلداری اجتماعی یا مشارکتی مطرح است. نظرتان دراینباره چیست؟
جنگلداری اجتماعی یعنی جنگل با اتکای نیروی مردمی اداره شود و برای مردم بهره داشته باشد. این نوع جنگلداری در حال حاضر، در غرب کشور بهصورت پایلوت شروع شده، اما چگونگی انجام و آیندهاش معلوم نیست. جنگل را باید پشتیبان زیست دید. ما هنوز بعد از سال ۱۳۶۴ نتوانستهایم دام را از جنگل خارج کنیم.
چرا جنگل رها شد؟ هرچه تلاش میکردیم و جنگل زادآوری میکرد، دام میآمد میچرید. براساس اصول جنگلشناسی، جنگل ارگانیسم چندوجهی است. همه جنگلها باید واحد کاری داشته باشند. حتی با وجود واحد کار هم ممکن است جنگل آتش بگیرد یا به زمین تعرض شود، اما سریعاً اقدام میشود و فرق کار در این است.