مکانیسم ماشه
آیا روسیه مخالف عادی شدن روابط ایران با غرب است؟ | خرس زخمی
درحالیکه فعال شدن مکانیسم ماشه امیدهای ایران به توافق با غرب را کمرنگ کرده، گفتههای سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، تنشها را تشدید کرد.
درحالیکه فعال شدن مکانیسم ماشه امیدهای ایران به توافق با غرب را کمرنگ کرده، گفتههای سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، تنشها را تشدید کرد. او مدعی شد که سازوکار «اسنپبک» در برجام نتیجه توافق محمدجواد ظریف و جان کری بوده و روسیه تنها نظارهگر این فرآیند بود. او در همین رابطه گفت: «صادقانه بگویم ما شگفتزده شدیم. اما اگر شریک ما این فرمول را که صراحتاً یک دام حقوقی بود پذیرفته، ما دلیلی برای مخالفت نداشتیم. میتوانم درک کنم چرا ظریف از چنین فرمول غیرمتعارفی حمایت کرد، ایران قصد نقض برجام را نداشت و مطمئن بود کسی نمیتواند به نقض آن متهمش کند... این مکانیسم تا حد زیادی مخلوق خود او بود.» وزیر خارجه روسیه این سخنان را در حالی بیان کرده که از امضای برجام 10 سال و از پایان رسمی این توافق، در پی فعال شدن مکانیسم ماشه سه هفته گذشته است.
اما محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین ایران، این ادعا را قاطعانه رد کرد و گفت؛ این بند توافق هستهای در واقع جایگزینی برای پیشنهاد «بسیار بدی» بود که روسها و فرانسویها مطرح کرده بودند. ظریف درباره پیشنهادی که بهجای مکانیسم ماشه در مذاکرات هستهای با قدرتهای جهانی ارائه شده بود، گفت: «یک روز دیدیم آقای جان کری، وزیر خارجه وقت آمریکا، کاغذی در دست و پیشنهادی دارد مبنی بر اینکه بیاییم قطعنامهها را شش ماه شش ماه تعلیق کنیم، یعنی هر شش ماه باید میرفتیم به شورای امنیت و اگرچه بهطور اتوماتیک تمدید میشد، اما با درخواست دو عضو شورای امنیت میتوانست به رایگیری گذاشته شود که اگر این اتفاق افتاده بود، شش سال پیش برجام تمام شده بود. به کری گفتم، این چه پیشنهادی است که آوردهای؟ به عقل و شعور من توهین میکنی؟ گفت، نه من به شعور تو توهین نمیکنم، این را رفیقت لاوروف داده است.» ظریف در سخنان خود خط قرمز روسها را داشتن روابط عادی ایران با جهان دانسته است. او تاکید کرد که روسیه در رابطه با ایران دو خط قرمز مشخص دارد. اول اینکه ایران نباید هیچوقت با دنیا روابط آرام داشته باشد و دوم اینکه نباید با دنیا به درگیری برسد. برای همین روسیه طرفدار توافق موقت ژنو بود، چون هم استخوان لای زخم نگه میداشت و هم مانع درگیری میشد.
این نخستینبار نیست که چنین سخنانی از ظریف شنیده میشود. در واپسین ماههای حضور او در وزارت امور خارجه، فایل صوتی گفتوگویش با سعید لیلاز در قالب پروژه «تاریخ شفاهی دولت تدبیر و امید» منتشر شد؛ فایلی که در بخشی از آن ظریف به کارشکنی روسها در روند مذاکرات هستهای اشاره کرده بود. ظریف در آن گفتوگو با صراحت گفته بود که روسیه تمام تلاش خود را بهکار گرفت تا برجام به نتیجه نرسد و هر بار که مذاکرات به توافق نزدیک میشد، مسکو در مسیر آن سنگاندازی میکرد. او غیبت وزیر خارجه روسیه در عکس یادگاری پس از امضای برجام را که با حضور دیگر وزرای خارجه کشورهای 1+5 گرفته شد شاهدی بر این ادعا دانست. ظریف در همان مصاحبه فاش کرده بود که روسها و فرانسویها پیشنهاد تمدید شش ماه یکبار مجوز از شورای امنیت سازمان ملل را مطرح کرده بودند. ظریف همچنین در کتاب «پایاب شکیبایی» با جزئیات کامل به شرح این مسائل پرداخته است. نکته مهم اینجاست که این مطالب پیش از گفتههای اخیر وزیر خارجه روسیه، بهصورت مکتوب ثبت و منتشر شده بود.
تلاش برای اعمال نفوذ
پرسشی که در پی اظهارات اخیر وزیر خارجه روسیه مطرح میشود، این است که هدف مسکو از طرح چنین ادعایی در شرایط کنونی چیست؟ آیا این اقدام تلاشی برای اعمال فشار بر تهران است، یا باید آن را بخشی از راهبرد کلان روسیه در عرصه بینالمللی دانست؟ در همین رابطه دکتر ژند شکیبی، استاد مدرسه اقتصادی و علوم سیاسی لندن، به تجارت فردا میگوید: یکی از جنبههای مهم سیاست خارجی روسیه، نهتنها در دوران پوتین، بلکه در دورههای امپراتوری و شوروی نیز، گسترش اطلاعات نادرست و در نتیجه ایجاد یا تشدید شکافها و منازعات سیاسی داخلی در کشورهای دیگر بوده است؛ بهویژه در کشورهایی که در مجاورت روسیه یا در نزدیکی مناطقی قرار داشتند که برای منافع ملی این کشور حیاتی محسوب میشدند. هدف روسیه از این سیاست، اعمال نفوذ بر این کشورها و جلوگیری از اتخاذ سیاستهای داخلی و بینالمللی بود که روسیه آنها را تهدیدی برای منافع سیاسی داخلی یا خارجی خود میدانست. یکی دیگر از اهداف این سیاست، ارسال نشانههایی از همدلی با برخی گروههای سیاسی در این کشورها بوده است.
برای درک بهتر این روند، باید به تاریخ بنگریم. برای مثال، روسیه در نیمه دوم قرن هجدهم در پادشاهی لهستان سیاستهایی را دنبال کرد که سرانجام به تجزیه آن کشور انجامید. همچنین در سالهای ۱۸۴9- ۱۸۴8 به امپراتوری اتریش حمله کرد تا انقلاب مشروطهای را که بیم داشت بر شرایط سیاسی داخلی روسیه تاثیر بگذارد، سرکوب کند. این سیاست در ایران دوره قاجار، بهویژه در دوران مشروطه، و سپس در کشورهای اروپای شرقی پس از پایان جنگ جهانی دوم نیز دنبال شد که در برخی موارد، پس از ناکامی در مداخله سیاسی، به مداخله نظامی مستقیم انجامید. دو نمونه برجسته در این زمینه، تهاجم شوروی به مجارستان در سال ۱۹۵۶ و به چکسلواکی در سال ۱۹۶۸ است.
در قرن بیستویکم، دولت پوتین از انتشار اطلاعات نادرست و تامین مالی احزاب سیاسی در جمهوریهای سابق شوروی، بهویژه اوکراین، گرجستان و مولداوی، برای ایجاد و حفظ شکافها و قطببندیهای عمیق سیاسی داخلی استفاده کرده است. روسیه تلاش مشابهی را نیز در کشورهای اروپای شرقی که به اتحادیه اروپا یا ناتو پیوستهاند، انجام داده است.
درحالیکه لاوروف و پوتین همواره از تلاشهای غرب، بهویژه ایالاتمتحده برای دخالت در سیاست اوکراین شکایت کردهاند، از این نکته چشم میپوشند که نخستینبار این خود پوتین بود که از سال ۲۰۰۱ در سیاست داخلی اوکراین مداخله کرد و نهتنها شکافهای سیاسی، بلکه اختلاف شرق و غرب آن کشور را نیز تشدید کرد. زمانی که مداخلات مسکو در سیاست داخلی اوکراین بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۳ به اهداف خود نرسید و به انقلاب سال ۲۰۱۴ انجامید، روسیه به اشغال کریمه و شرق اوکراین دست زد و در سال ۲۰۲۲ بار دیگر به این کشور حمله کرد.
اظهارات اخیر لاوروف درباره مذاکرات هستهای در دوران ریاستجمهوری روحانی، بهویژه سازوکار «بازگشت تحریمها» باید در همین زمینه تاریخی و معاصر تحلیل و ارزیابی شود. البته روسیه هرگز در ایران مداخله نظامی نخواهد کرد، اما نکته این است که روسیه سابقهای طولانی در مداخله سیاسی در امور داخلی دیگر کشورها دارد.
نگرانی از توافق ایران با غرب
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، پیش از سفر به شرمالشیخ مصر، با حضور در کنست اسرائیل از آمادگی خود برای صلح با ایران و آرامش در خاورمیانه خبر داد و گفت؛ آماده است دلایل ایران برای برنامه هستهای را بشنود. ترامپ در فرودگاه شرمالشیخ نیز بار دیگر با تکرار ادعاهای خود علیه جمهوری اسلامی ایران، مدعی شد، تهران در پی فشارها «ضربه خورده و بهشدت آسیبپذیر» شده است. او گفت: «ایران به کمک نیاز دارد... وقتی آماده گفتوگو باشند، من هم دوست دارم تحریمها برداشته شوند.» در همین رابطه بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که هدف لاوروف از چنین اظهاراتی نگرانی مسکو نسبت به روابط ایران و غرب، بهویژه با توجه به تمایل اخیر دونالد ترامپ برای توافق با ایران است.
در همین رابطه ژند شکیبی به تجارت فردا میگوید: روسیه، هرچند از سیاست خارجی آشفته ترامپ آگاه است، چندان نگران آن نیست که او از خواستههای خود درباره برنامههای هستهای و موشکی جمهوری اسلامی ایران عقبنشینی کند. درنهایت، اطرافیان ترامپ، از وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی روبیو گرفته تا رهبران جمهوریخواه در سنا، لابیهای قدرتمند اسرائیلی و درنهایت نتانیاهو همچنان در شکلدهی سیاست ایالاتمتحده نسبت به جمهوری اسلامی نفوذ چشمگیری دارند. آنچه مسکو را نگران میکند، احتمال آن است که دولت کنونی دکتر پزشکیان به نحوی بتواند امتیازهایی به غرب، بهویژه به ایالاتمتحده، بدهد که راه را برای نوعی توافق در زمینه برنامه هستهای و سایر ابعاد روابط هموار کند.
تداوم رویکرد سنتی روسیه
بخشی از واکنش محمدجواد ظریف به ادعاهای اخیر سرگئی لاوروف، که در آن «روابط عادی ایران با جهان» را خط قرمز اصلی روسها توصیف میکند، نکتهای کلیدی و قابلتامل است. ظریف در همین رابطه تاکید کرد که روسیه در ارتباط با ایران دو خط قرمز مشخص دارد. اول اینکه ایران نباید هیچوقت با دنیا روابط آرام داشته باشد و دوم اینکه نباید با دنیا به درگیری برسد، برای همین روسیه طرفدار توافق موقت ژنو بود، چون استخوان لای زخم نگه میداشت و مانع درگیری هم میشد. طبق این اظهارات آیا میتوان سیاست روسیه را در چهارچوب روابط تاریخی ایران و روسیه تحلیل کرد و آن را تداوم رویکرد سنتی مسکو نسبت به تهران دانست؟
ژند شکیبی میگوید: به نظر من، تحلیل آقای ظریف نهتنها درباره وضعیت کنونی، بلکه درباره گذشته و اهداف روسیه در قبال ایران نیز درست است. از پایان ریاستجمهوری خاتمی، روسیه اهدافی را دنبال کرده که آقای ظریف به آنها اشاره کرده است. این اهداف اکنون برای مسکو اهمیت بیشتری یافتهاند، زیرا روسیه نفوذ خود را در سوریه تا حدی از دست داده و درعینحال حضور قدرت ایالاتمتحده را در کشورهای اصلی خاورمیانه از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسرائیل احساس میکند. اگر روسیه بخواهد در خاورمیانه نفوذ داشته باشد، باید تمرکز خود را بر ایران بگذارد؛ اما اگر روابط ایران با غرب بهبود یابد، یا حتی تنش میان آنها کاهش یابد، بزرگترین بازنده روسیه خواهد بود.
نباید فراموش کرد که در رژه نظامی روسیه در ماه می همین امسال که به مناسبت پایان جنگ جهانی دوم برگزار شد، پوتین پهپادهایی را به نمایش گذاشت که شباهت زیادی به پهپادهای ایرانی شاهد داشتند. در آن زمان به نظر میرسید که مذاکرات هستهای ممکن است نتایج مثبتی به همراه داشته باشد. پوتین با نمایش این پهپادها در پی آن بود که روابط میان قدرتهای اصلی اروپایی و ایران را تیرهتر کند و موفق هم شد. مطبوعات در اروپای غربی و ایالاتمتحده این موضوع را بهعنوان مدرکی دال بر کمک ایران به روسیه در جنگ با اوکراین مطرح کردند. پایتختهای اروپایی از آنچه دخالت ایران در جنگی میپنداشتند که امنیت اروپا را مستقیماً تهدید میکند، خشمگینتر شدند. قدرتهای اصلی اروپا، بهویژه آلمان، فرانسه و بریتانیا، رویکرد از پیش سختگیرانه خود را در برابر ایران باز هم سختتر کردند.
پوتین بهخوبی میداند که اروپا نسبت به حمله روسیه به اوکراین بسیار حساس است و آن را نمونهای دیگر از نظامیگری و توسعهطلبی روسیه علیه تمدن اروپایی میبیند. در پایان جنگ کریمه در سال ۱۸۵۵ جنگی که بهدنبال تلاش نیکلای اول، امپراتور روسیه، برای زورگویی به امپراتوری عثمانی آغاز شد؛ الکساندر نیکیتنکو، شخصیت ادبی و از اعضای برجسته کمیته سانسور نیکلای اول، برداشت عمومی اروپا از روسیه را چنین خلاصه کرد. سخنان او امروز نیز صادق است: «ما چهره خود را در برابر اروپا تنها همچون مشت غولآسایی نمایاندهایم که تمدن اروپایی را تهدید میکند، نه همچون قدرتی بزرگ که در پی رشد و بهبود خود است.»
در مجموع، سیاست خارجی روسیه از قرن هجدهم تاکنون در قبال ایران همواره در پی دستیابی به سرزمینهای ایرانی یا مداخله مستقیم و غیرمستقیم در سیاست داخلی کشور بوده است. زمانی که امپراتوری صفوی روبه زوال بود، پطر کبیر به ایران حمله کرد و سرزمینهای شمالی ایران در قفقاز و سواحل دریای خزر را اشغال کرد. او از این اقدامات منافع اقتصادی و ژئوپولیتیک در نظر داشت. کمتر از یک دهه بعد، نادرشاه با آنا ایوانوونا، امپراتریس روسیه، که چندان علاقهای به اندیشههای کلان ژئوپولیتیک پطر نداشت، برای بازگرداندن این ولایات وارد مذاکره شد.
در سراسر قرن نوزدهم، روسیه نقش مهمی در سیاست ایران ایفا کرد؛ از جمله در تعیین ولیعهد و در روند توسعه اقتصادی کشور. برای مثال، بهموجب تعهداتی که در ازای دریافت وامها بر دولت ناصرالدینشاه تحمیل شده بود، دولت روسیه در زمینه احداث راهآهن در ایران حق وتو داشت. دلیل آن ساده بود: روسیه به بازار ایران برای فروش کالاهای صنعتی خود نیاز روزافزونی داشت؛ کالاهایی که نمیتوانستند با محصولات کشورهای صنعتی پیشرفته اروپا رقابت کنند. درعینحال، روسها دریافته بودند که ایجاد راهآهنی که شمال ایران (بازاری حیاتی برای کالاهای روسی) را به جنوب کشور، جایی که نفوذ بریتانیا بسیار زیاد بود، متصل کند، باعث ورود کالاهای باکیفیتتر و ارزانتر بریتانیایی به شمال خواهد شد؛ کالاهایی که مصرفکنندگان ایرانی به آنها تمایل داشتند. به همین دلیل، نیکلای دوم در اواخر قرن نوزدهم آغاز ساخت راهآهن در ایران را وتو کرد.
این موضوع در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ نیز یکی از دغدغههای اصلی سیاست ژئوپولیتیک و اقتصادی شوروی بود. گزارشهای اطلاعاتی شوروی بهطور مداوم نارضایتی ایرانیان از کیفیت کالاهای ساخت شوروی و شرایط تجارت را به مسکو منتقل میکردند و نشان میدادند که در مناطق شمالی ایران میل فراوانی به کالاهای بریتانیایی و آلمانی وجود دارد. کالاهایی که، بهگفته همان گزارشها، محصولات ساخت شوروی و خدمات پس از فروش آنها توان رقابت با آنها را نداشتند. اتحاد جماهیر شوروی تحت رهبری استالین نیز نقش کلیدی در جنبشهای جداییطلبانه آذربایجان و کردستان در پایان جنگ جهانی دوم ایفا کرد. از طریق این سیاست، مسکو نهتنها در پی کنترل منابع طبیعی ایران، بهویژه نفت، بود بلکه میخواست ایران را به کشوری ضعیف و وابسته به نفوذ شوروی تبدیل کند.
ناکامی روسیه
ژند شکیبی درباره دلایل رفتارهای روسیه به تجارت فردا میگوید: نکته مهمی که به درک رفتار ژئوپولیتیک روسیه کمک میکند آن است که مسکو، با وجود نداشتن موفقیت در دستیابی به اهدافش و تحمل خسارتهای مادی و انسانی سنگین در اوکراین با آنکه از نظر اقتصادی، جمعیتی و نظامی کشوری بزرگتر است، اکنون با بلوک ناتویی روبهرو است که مرزهای غربی آن را از شمالیترین نقطه، یعنی فنلاند، تا جنوبیترین نقطه، یعنی رومانی، در بر میگیرد؛ و این بلوک با پیوستن سوئد، ترکیه و بلغارستان حتی گسترش یافته است.
روسیه بهتدریج نفوذ خود را در کشورهای برجسته آسیای مرکزی نیز بهسبب افزایش حضور و نفوذ چین از دست میدهد، و در قفقاز نیز موقعیتش روبه ضعف است. به بیان دیگر، روسیه بهرغم تبلیغات و هیاهوی خود، کشوری است که از نظر اقتصادی، نظامی و جمعیتی در حال افول است. ادعای روسیه مبنی بر اینکه قدرتی بزرگ در عرصه جهانی است، تنها بر یک عامل استوار است: سلاحهای هستهای. جز این، روسیه کشوری نسبتاً ضعیف با اقتصادی کوچک است که بقای آن به صادرات منابع طبیعی وابسته است. بهجز این منابع و تجهیزات نظامی، این کشور چیزی تولید نمیکند که بازار جهانی خواهان آن باشد. زهرا اکبری