کنفرانس شرم الشیخ؛
پرهیز عقلانی از دام دیپلماسی نمایشی؛ چرا حضور ایران در کنفرانس شرمالشیخ به نفع منافع ملی نیست؟
در پی دعوت مصر از ایران برای حضور در کنفرانس شرمالشیخ درباره غزه، و در شرایط حساس پس از جنگ ژوئن ۲۰۲۵، پرسش اصلی این است که آیا مشارکت ایران در چنین نشستهایی میتواند به منافع ملی و جایگاه منطقهای کشور خدمت کند یا خیر؟
در پی دعوت مصر از ایران برای حضور در کنفرانس شرمالشیخ درباره غزه، و در شرایط حساس پس از جنگ ژوئن ۲۰۲۵، پرسش اصلی این است که آیا مشارکت ایران در چنین نشستهایی میتواند به منافع ملی و جایگاه منطقهای کشور خدمت کند یا خیر؟
در تحلیلی خطاب به دکتر زیباکلام، نویسنده با تکیه بر اصول واقعگرایی و سازهانگاری در روابط بینالملل استدلال میکند که این کنفرانسها عملاً برای مشروعیتبخشی به نظمی طراحی میشوند که نقش مستقل ایران را تضعیف کرده و گفتمان مقاومت را به نفع روایت مهار، به حاشیه میراند.
استاد گرامی جناب دکتر زیباکلام
با سلام و احترام
در پی دعوت مصر از ایران برای حضور در کنفرانس شرمالشیخ درباره غزه، بهویژه در فضای پس از جنگ ژوئن ۲۰۲۵، به نظر میرسد بررسی علمی و دقیق منافع و پیامدهای احتمالی چنین مشارکتی ضروری است. برخلاف برداشت اولیه که ممکن است این گونه نشستها را عرصهای برای دیپلماسی سازنده و تعامل بینالمللی بدانیم، واقعیت ساختاری و محتوایی این کنفرانسها نشان میدهد که حضور ایران در آنها نه تنها به نفع منافع ملی ما نیست، بلکه در چند سطح میتواند زیانبار نیز باشد.
نخست آنکه، در شرایط پساجنگ، رقابت اصلی بر سر روایت مشروع از بحران است. در چارچوب کنفرانس شرمالشیخ، جنگ غزه در قالب طرحی روایت میشود که از سوی ایالات متحده و برخی دولتهای عربی، تحت عنوان “بازگرداندن ثبات منطقه” طراحی شده است. شرکت ایران در چنین چارچوبی، در عمل به معنای پذیرش روایت رقیب و انتقال مشروعیت از گفتمان مقاومت به گفتمان مهار است. نتیجه آن خواهد بود که ایران از کنشگری فعال و بازدارنده، به موضوعی برای “مدیریت و کنترل” در نظام امنیتی منطقه تنزل مییابد.
دوم، از منظر واقعگرایی ساختاری، کنفرانسهای چندجانبه پس از جنگ معمولاً برای قانونیسازی موازنهای جدید تشکیل میشوند؛ موازنهای که هدف پنهان آن، نهادینهکردن نظمی است که در آن نقش ایران بهعنوان عامل مستقل امنیت منطقهای محدود میشود. وقتی کشوری در چنین فرایندی بدون تضمین مشخص در مفاد و سازوکار اجرایی شرکت کند، در حقیقت به چارچوبی وارد میشود که دیگران طراحی کردهاند، نه او. بنابراین، حضور ایران در کنفرانس بدون داشتن حق اثرگذاری واقعی بر متن و تصمیمها، بیش از آنکه دستاوردی داشته باشد، به نفع مشروعیتبخشی به نظم مطلوب واشنگتن و قاهره تمام میشود.
سوم، از زاویه سازهانگارانه، هویت سیاست خارجی ایران بر خودیاری و مقاومت مستقل استوار است. شرکت در ترتیباتی که مسئلهی غزه را به محورهای نزدیک به غرب واگذار میکند، معنای هنجاری روشنی دارد: یعنی پذیرش محدودیت نقش ایران و تضعیف پیوند نمادین آن با جنبشهای مقاومت منطقه. چنین تغییری، نهتنها سرمایهی اخلاقی و سیاسی ایران در میان نیروهای همسو را فرسایش میدهد، بلکه اعتبار گفتوگوهای آینده ایران با همین بازیگران را نیز کاهش میدهد.
چهارم، از منظر دیپلماسی بازدارنده، ابهام حسابشده یکی از عناصر کلیدی حفظ توازن قدرت است. حضور فوری و پررنگ در کنفرانسی که طراح آن واشنگتن و قاهرهاند، پیام کاهش تنش از موضع ضعف را مخابره میکند، در حالی که حفظ فاصلهی سنجیده از این فضاها به ایران امکان میدهد انعطاف و ابهام راهبردی خود را نگه دارد و هزینهی تحمیل شرایط نامطلوب را برای دیگران بالا ببرد.
جناب دکتر! تا زمانی که کنفرانسهایی از این دست، نقشی مشخص و عملی برای ایران در بازسازی و امنیت واقعی منطقه قائل نباشند، عدم مشارکت نه نشانهی انزواطلبی بلکه رفتاری مبتنی بر عقلانیت راهبردی است. این تصمیم، ابزار چانهزنی ایران را در مرحلهی بعدی حفظ میکند و اجازه نمیدهد جایگاه منطقهای کشور در قالب روایتی که رقبایش نوشتهاند تعریف شود.
با احترام و آرزوی سلامتی