معرفی کتاب | معرفی کتاب مغز با شخصیت
معرفی کتاب مغز با شخصیت | سیمکشی مغز، چگونه شخصیت ما را شکل میدهد؟
این کتاب برای پژوهشگران حوزهی عصبشناسی، ژنتیک و روانشناسی منبع خوبی به شمار میآید.
این کتاب برای پژوهشگران حوزهی عصبشناسی، ژنتیک و روانشناسی منبع خوبی به شمار میآید. همینطور کسانی که به صورت عمومی روانشناسی را دنبال میکنند و علاقهمندند با توانایی مغز بیشتر آشنا شوند، میتوانند این کتاب را مطالعه کنند.
کوین جی میشل در کتاب مغز با شخصیت نظریهی مهمی را دربارهی ریشهی رفتارهای انسانی مطرح میکند: شخصیت، عادات و رفتارهای ما بیشتر از اینکه اکتسابی باشند، ذاتی هستند و از ژنتیک نشأت میگیرند، یا آنچنان که خود میگوید: «از سیمکشی مغزمان». نویسنده در کتاب خود سعی در توضیح این مسأله دارد که تقریباً بخش عظیمی از هویت ما پیش از تولد شکل گرفته است. اثر نامبرده در فهرست کتابهای منتخب فوربس قرار دارد.
دربارهی کتاب مغز با شخصیت
یکی از سؤالات همیشگی در مورد تفاوتهای انسانی است، اینکه چه چیز ما را از هم متمایز میکند. البته زمانی این موضوع مهمتر میشود که با خشونت، بزهکاری، جرم و جنایت مواجه شویم. احتمالاً آن زمان بیشتر به این موضوع فکر میکنیم و به دنبال دلیلش میگردیم. اینکه چه چیز انسانها را به این مرحله میرساند؟ چرا فقط بعضیها دچار این وضعیت میشوند در حالیکه بعضی دیگر دست به جرم نمیزنند؟ اساساً چرا در یک خانواده، شخصیت همگی با هم تفاوت دارد؟ اینها سؤالات امروز نیستند و سالهاست که ذهنها را درگیر کرده. اما اگر چند دههی پیش، گفتمان غالب، گفتمان روانشناسی فروید بود که مسأله را تا حد زیادی اکتسابی میدید و نقش محیط، مخصوصاٌ محیط کودکی را پررنگ جلوه میداد، امروز درمورد درستی کامل این موضوع تردید جدی هست. حداقل از چند سال پیش که رشتههای ژنتیک و عصبشناسی گسترش پیدا کردهاند، گفتمانهای دیگری نیز حول این موضوع شکل گرفتهاند: اینکه ساختار مغزی انسان و ژنهای او را نباید نادیده گرفت. به عبارت دقیقتر، مغز انسان در شکلدهی به شخصیت او نقش مهمی دارد و این به نوعی عکس نظریههای روانشناختی پیشین است. به این صورت، موضوع هویت خیلی بیشتر از پیش مورد توجه قرار گرفته است.
کوین جی میشل (Kevin Mitchell) از متخصصان عصبشناسی و چهرههای پیشرو در این رشته، یکی از زمینههای تخصصی پژوهشهایش در مورد ساختار عصبی مغز یا سیمکشی مغز است. میشل در کتاب اخیرش، مغز با شخصیت (Innate: How the Wiring of Our Brains Shapes Who We Are) همچنان که از عنوانش پیداست، بر ذات انسانی دست میگذارد. اینکه ژنتیک (یا ذات) بخش مهمی از روان، کاراکتر، هویت، رفتار، هوش، تمایل جنسی و... را در خود دارند. به معنای دیگر، ما پیش از اینکه به دنیا بیاییم، شکل گرفتهایم.
میشل در کتاب مغز با شخصیت بیان میکند که ما در مغزمان یک برنامهی ژنتیکی داریم و همهی اطلاعات ما در دیاناِیای که در این برنامه هست، رمزگذاری شده. در واقع هر آنچه که ما هستیم آنجا ذخیره شده است. او به این نکته اشاره میکند که در ساختار دیانای یک جهش تصادفی رخ میدهد که برای هر آدمی منحصربه فرد است. همین جهش است که تفاوت عمدهی فیزیکی و روانی ما را رقم میزند، و به خاطر همین است که حتی دوقلوها هم کاملاً مشابه نیستند و با یکدیگر متفاوتند. مشل معتقد است ترکیب واریاسیون ژنتیکی و این جهشهاست که هویت روانی را میسازد. کتاب در ادامه به اختلالاتی همچون شیزوفرنی و اوتیسم میپردازد. همینطور بحث تکنولوژی را پیش میکشد و از تأثیر آن بر روی رفتار انسان میگوید. این کتاب نگاهمان به خود را تغییر میدهد.
کتاب مغز با شخصیت برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای پژوهشگران حوزهی عصبشناسی، ژنتیک و روانشناسی منبع خوبی به شمار میآید. همینطور کسانی که به صورت عمومی روانشناسی را دنبال میکنند و علاقهمندند با توانایی مغز بیشتر آشنا شوند، میتوانند این کتاب را مطالعه کنند.
در بخشی از کتاب مغز با شخصیت میخوانیم
تکنیکهای تصویربرداری عصبی نه فقط نحوه سیمکشی مغز افراد، بلکه عملکرد آن را نیز، دستکم در سطح کلان، نشان میدهد. تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی یا افامآرآی (fMRI) روشی دقیق برای بررسی مغز است که به ما اجازه میدهد ببینیم کدام قسمتهای مغز فعال است. روش این نوع تصویربرداری به این ترتیب است که مناطق فعال مغز جریان خونِ اکسیژندار را جذب میکند که اثر تشدید مغناطیسی متفاوتی با خون بدون اکسیژن دارد. اگرچه این سیگنال بسیار کندتر از فعالیت عصبی است؛ اما روشی مطمئن برای نشان دادن فعالیت مغز در بازهای چند ثانیهای است. این تکنیک عمدتاً برای یافتن قسمتهایی از مغز که در عملکردهای مختلف نقش دارند، استفاده میشود. وقتی درباره نواحی روشن مغز هنگام دیدن مار زنگی یا گوش دادن به موسیقی یا فکر کردن به ضربه آغازین به توپ تنیس چیزی میشنوید، در واقع منظور همین سیگنالهاست.
در واقعیت، این روش برای استخراج سیگنالهای نویز و نیز فعالیتهای پسزمینه، به تحلیلهای آماری غیرمعمول متکی است. اینجا نکته مهمی مطرح میشود؛ اگرچه بخشهایی از مغز را میتوان با محرکهای مختلف «فعال» کرد؛ اما منظور این نیست که آنها معمولاً فقط آن جا قرار گرفتهاند و هیچ کاری انجام نمیدهند.
مغز همیشه فعال است، حتی زمانی که در حال استراحت یا حتی در خواب هستیم؛ کمی شبیه به خودرویی است که کنار خیابان بیحرکت ایستاده اما موتورش روشن است.
این نوع فعالیت درجا را نیز میتوان با افامآرآی تشخیص داد و یکی از مواردی که به آن توجه شده این است که قسمتهای مختلف مغز با فرکانسهای متفاوتی کار میکنند. سیگنال افامآرآی نوسان کندی را در هر منطقه نشان میدهد که هر ده تا بیست ثانیه کمی قویتر یا کمی ضعیفتر میشود.