خاورمیانه
همافزایی منطقهای در برابر تهدید واقعی | درباره حمله اسرائیل به قطر و تاثیر آن بر مناسبات خاورمیانه
هنوز آفتاب تموز بر سریر تلألو و جلوت بود و دوحه یک سهشنبه معمولی گرم و شرجی را سپری میکرد که صدای انفجارهای مهیب، خواب قیلوله اُمرای عربی را در سرتاسر خاورمیانه منقش کرد.
هنوز آفتاب تموز بر سریر تلألو و جلوت بود و دوحه یک سهشنبه معمولی گرم و شرجی را سپری میکرد که صدای انفجارهای مهیب، خواب قیلوله اُمرای عربی را در سرتاسر خاورمیانه منقش کرد. اینبار فراتر از رویه معمول و همیشگی ترور و تجاوز اسرائیل به اراضی کشورهای اسلامی، برای اولین بار در تاریخ ٧۶ساله رژیم صهیونیستی، علیه تمامیت ارضی یکی از کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس، اقدام مستقیم و حمله هوایی انجام پذیرفت.
از آن عجیبتر آنکه این حمله هوایی تروریستی به کشوری انجام شد که میزبان بزرگترین پایگاه نظامی ایالات متحده در منطقه خاورمیانه است و جزو شرکای راهبردی آمریکا به حساب میآید و طی پنجسال گذشته، قراردادهایی با ارزش 1/2 تریلیون دلار با ایالات متحده به امضا رسانده و به گفته خود ترامپ، آمریکا در شرف امضای پیمان دفاعی مشترک میان دوحه و واشنگتن بوده است.
پس از عملیات هفتماکتبر موسوم به طوفانالاقصی و در طول نزدیک به دو سال گذشته، سیر منازعات به شکل بیسابقهای افزایش یافته و اسرائیل بیپرواتر از هر زمان دیگری، علیه رقبا و دشمنان منطقهای خود دست به حمله و تجاوز و ترور میزند. اما این برای اولینبار است که رژیم تلآویو، در خاک کشوری دست به عملیات ترور میزند که در طول همه سالهای سپریشده از حیات این رژیم، رویه خویشتنداری مصلحتاندیشانه را در دستور کار داشته و غیر از محکومیتهای لفظی و فیگورهای شعاری، تهدید بالقوه و مخالفت بالفعلی را متوجه رژیم صهیونیستی نکرده بودند.
قطر علاوه بر اینکه در زمره شیخنشینهای خنثی و بیخطر برای اسرائیل به شمار میآمد؛ اما در طول دو دهه اخیر پیشقراول تحرکاتی متفاوت نیز بود که در راهاندازی شبکه الجزیره، میزبانی از دفتر سیاسی حماس و نیز اسپانسری جریان اخوانالمسلمین در جهان عرب، نمود مییافت. هرچند این تحرکات بیشتر برای خروج از سیطره و سایه سنگین عربستان بر جهان عرب و در چارچوب رقابتی درونطایفهای شکل گرفته بود و از طرف دیگر خاندان آلثانی میخواستند بر جایگاه پدر معنوی نحلههای دیرپا و ریشهداری چون اخوانالمسلمین، تکیه بزنند و چهرهای متفاوت از خود در جهان عرب به نمایش بگذارند و در واقع، قصد مقابله و به چالشکشی رژیم اسرائیل را نداشتند؛ اما دولت نتانیاهو نشان داد که این حد از استقلال گفتمانی و تفاوت نمایشی را هم تاب نیاورده و با حمله هفته گذشته از خطوط قرمز چنددههای و موازنه معطوف به آن گذر کرد. کموکیف این حمله و تاثیر و تبعات آن را میتوان از ابعاد مختلف و زوایای متفاوتی به تحلیل و بررسی نشست.
از جمله، همزمانی آن با حمله دوشنبهشب به تاسیسات نظامی سوریه، اهدایی از طرف ترکیه و پیام آن برای ترکها، نقش آمریکا و دخالت مستقیم یا غیرمستقیم آن در حمله، دکترین تهاجمی اسرائیل در منطقه و نسبتش با طرح اسرائیل بزرگ یا آنگونه که برخی در داخل کشورمان آن را نشانه و دلیلی بر بیاعتباری مذاکرهطلبی آمریکا و اعتماد به وعدههای آن گرفتند و نکات فراوانی پیرامون آن گفتند. اما آنچه در این مقال کوتاه از منظر من بیشتر شایسته توجه و تامل است، پتانسیل و ظرفیت تغییر ژئوپلیتیکی و نظامات حاکم بر اتمسفر امنیتی منطقه است که این حمله میتواند آبستن آن باشد.
در طول نزدیک به چهار دهه گذشته و پس از پایان جنگ ایران و عراق، ایالات متحده در قالب دکترین ایرانهراسی و تبلیغات پردامنه و فضاسازی مستمر، ایران را بهعنوان مهمترین تهدید منطقهای کشورهای حاشیه خلیجفارس معرفی و به بهانه این تهدید، نهتنها حضور فیزیکی خود در هارتلند انرژی جهان را تثبیت و کانالیزه کرد که با همین بهانه هزاران میلیارد دلار از منابع کشورهای عربی را به بهانه امنیتزایی برای آنان در برابر تهدید ایران به غنیمت برد و از طرف دیگر به جای اسرائیل که دشمن شماره یک اعراب به شمار میآمد، ایران را در نوک پیکان توجهات و تهدیدات قرار داد.
اکنون اما این حمله نشان داد که نه آن تسلیحات چندصدمیلیارد دلاری امنیتساز است، نه در واقع این ایران است که دشمن ثبات و امنیت و آرامش منطقهای است. از طرف دیگر به عینه ثابت کرد که ایالات متحده بهرغم انتفاع مالی هنگفت در بزنگاههای حساس نهتنها شریک قافله نیست که همراه دزد است! و در هیچ حالتی نه میخواهد و نه میتواند مانع اسرائیل شده و اولویت اصلی آن حمایت از اسرائیل در منطقه است.
در طول چند سال اخیر و پس از بهبود روابط با شماری از کشورهای عربی، ایران بارها و بارها با طرح موضوع ابتکارات تازه در نظامات منطقهای و پیمانهای همکاری مشترک، در حوزه امنیتی و دفاعی، خواستار بازنگری در معادلات سیاسی و دیپلماتیک و امنیت منطقهای از سوی کشورهای همجوار مبتنی بر همکاری مشترک شده است.
سازوکاری که میتواند منافع مشترک ژئوپلیتیکی تمامی طرفهای حاضر در منطقه را پوشش دهد و هم خواسته دور و دراز ایران در خروج آمریکا از منطقه را تامین کند و هم تضمین امنیتی پایدار و بهدور از تهدیدنگری را در راستای صلح و ثبات منطقهای برای کشورهای عربی با کمترین هزینه به ارمغان بیاورد و حتی میشود، کشورهای منطقه پیمان عدم تعرض به یکدیگر را در چنین فضایی به امضا برسانند و منابع خود را صرف توسعه و پیشرفت کنند تا آن را صرف مسابقه بی پایان تسلیحاتی سازند.
هر چه هست، هیچ زمانی در طول چند دهه اخیر، مساعدتر از اکنون برای تغییر پارادایم دفاعی و امنیتی مبتنی بر فرصت و امکان همکاری مشترک در برابر تهدیدات واقعی چون رژیم اسرائیل، فراهم نبوده و میتوان گفت این حمله و تجاوز نابخردانه، بهترین پاس گل و زمینه و بستر برای تغییرات معنادار و اصلاحات راهبردی در نظام ژئوپلیتیکی منطقه را پیش روی ایران و همسایگان آن قرار داده است.