|
کد‌خبر: 331311

فوتبال نماد فروپاشی ساختار ایرانی؛

فوتبال، غنیمت انتخاباتی شد | از دوحه تا رفسنجان؛ مسیر وارونه‌ی قدرت و کفایت

ریاست‌جمهوری مسعود پزشکیان، اگرچه با بحران‌های گوناگونی برای مردم همراه بود، اما برای برخی اعضای ستاد انتخاباتی‌اش بی‌برکت هم نبود. در فوتبال به‌هم‌ریخته‌ی این روزها، چهره‌هایی مانند رسول خطیبی، بدون پشتوانه فنی قابل‌دفاع، با چمدانی پر از «انتصاب» و «سهمیه» در باشگاه‌های مختلف چرخ می‌زنند؛ گویی وفاداری انتخاباتی، کلید ورود به اتاق‌های تصمیم‌سازی شده است. در حالی که قطر میلیاردها دلار برای ساخت برند ملی از مسیر فوتبال خرج می‌کند، این‌جا فوتبال ابزار پاداش سیاسی و سهم‌خواهی رانتی است.

ریاست‌جمهوری مسعود پزشکیان، اگر برای خودش «آمد» نداشت و با ترور، جنگ، بی‌برقی و انواع ناترازی‌ها همراه شد، برای بعضی از کمپین‌نشین‌ها و اعضای ستادش چندان هم بی برکت نبود. در همین فوتبال «هرکی‌به‌هرکی» خودمان، برخی بی‌چک‌و‌چانه وارث کلوپ‌های پر هوادار و قدیمی شدند و یکی مثل رسول خطیبی که عرض و طول سیاسی کمتری داشت در میان باشگاه‌های کوچک‌تر سرگردان شد؛ خودش و خانواده‌اش انواع و اقسام سمت‌ها را تجربه کردند و از این میز به آن میز چنگ انداختند بی‌آن‌که نگران ‌کفایت ویران کننده شان باشند.

مسئله، فقط نشستن روی نیمکت یا گرفتن یک پست نیست؛ موضوع، بی‌قراری، ذوق زدگی و شهوت قدرت است.

 خطیبی در یک سال اخیر، با چمدانی پر از «انتصاب» و «سهمیه»، بین باشگاه‌ها می‌چرخد؛ دیروز سایپا، پیکان، شمس‌آذر، نود ارومیه… و حالا مس رفسنجان.

با چه هدفی و کدام چشم‌انداز، این پست‌ها را به او می‌دهند؟ چه گلی به سر فوتبال زده که یک لحظه بیکار نمی‌ماند؟ مگر فوتبال بازیچه‌ی ستاد انتخاباتی آقایان است؟

در آنسوی آب، ناصر الخلیفی، مالک قطری پاری‌سن‌ژرمن، چهارده سال پیش پروژه‌ای را کلید زد: دو و نیم میلیارد دلار خرج کرد، ده‌ها ستاره را به تیمش آورد و نهایتاً لیگ قهرمانان اروپا را تصاحب کرد. برند سازی قطری‌ها با فوتبال ؛ تصویری افتخارآمیز از یک کشور موفق در جهان امروز.

تنها وجه اشتراک این دو روایت، فوتبال است. آن‌جا فوتبال، ابزار دیپلماسی و کسب اعتبار ملی است؛ این‌جا اما نردبان صعود و جایزه‌ی وفاداری انتخاباتی. آن‌هاهدف‌گذاری بلند مدت دارند، این‌ها فقط به فکر تقسیم سریع‌تر غنایم هستند.

هزینه میلیاردی آنها صرف ساخت لوسیل، الجنوب و البیت می‌شود، خاصه خرجی‌های سرسام آور این‌ها جز باشگاه‌های ویران، هواداران مایوس و فوتبالی رو به احتضار حاصلی ندارد. ما آینده را هزینه امروز می‌کنیم؛ آن‌ها امروز را خرج آینده.

قصه خطیبی و رفقا، تصویری واضح از یک سیستم معیوب و فروپاشیده است. ساختاری رانتی که تنها سبب ترقی در آن سرسپردگی به  اصحاب قدرت است. بی کفایت‌هایی که معجزه‌شان خشکاندن دریاچه‌های چند هزار ساله و تبدیل  رودخانه‌ها را به خیابان و کنار گذر است.

نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست/ کلاه داری و آیین سروری داند.

هزار نکته باریک‌تر ز مو این‌جاست/ نه هرکه سر بتراشد قلندری داند.

 

source: ورزش مدیا