|
کد‌خبر: 330766

ایرانیان مهاجر

خوشحالی از تجاوز؛ پرده‌برداری از شکاف‌های عمیق هویتی در میان ایرانیان مهاجر

حمله ۱۲روزه اسرائیل به ایران نه‌تنها یک بحران نظامی بود، بلکه آینه‌ای شد برای بازتاب شکاف‌های عمیق در هویت ایرانی. درحالی‌که بسیاری در داخل و خارج از کشور این تجاوز را محکوم کردند، شماری از مهاجران ایرانی با خرسندی به آن واکنش نشان دادند؛ واکنشی که پرسش‌های جدی درباره تعریف «ایرانی‌بودن»، وطن‌دوستی و نسبت‌ فرد با سرزمین مادری را به میان می‌کشد.

حمله ۱۲روزه اسرائیل به ایران نه‌تنها یک بحران نظامی بود، بلکه آینه‌ای شد برای بازتاب شکاف‌های عمیق در هویت ایرانی. درحالی‌که بسیاری در داخل و خارج از کشور این تجاوز را محکوم کردند، شماری از مهاجران ایرانی با خرسندی به آن واکنش نشان دادند؛ واکنشی که پرسش‌های جدی درباره تعریف «ایرانی‌بودن»، وطن‌دوستی و نسبت‌ فرد با سرزمین مادری را به میان می‌کشد.از آثار جنگ 12روزه اسرائیل و ایران یکی هم این بود که تصویری جدی از آنچه «ایرانی» می‌خوانیم برملا کرد و بی‌تردید بر آنچه پس از این تصویر خواهد شد، تأثیر خواهد گذاشت. ایران آشکارا مورد تجاوز یکی از بی‌رحم‌ترین ارتش‌ها قرار گرفت. ارتشی که شدت بی‌رحمی خود را همین اواخر در غزه به دنیا نشان داده بود. ارتش بنیادگراترین دولت تاریخ!

دولتی که چونان آلمان نازی عقده‌ها و انتقام‌ها و کشورگشایی‌های چند هزار ساله را پی می‌گیرد. این حقیقت عریان باعث نشد برخی از ایرانیان خارج از کشور حتی ذره‌ای در جهان‌بینی سیاه و سفید خود تغییر ایجاد کنند. خانم‌ها و آقایانی که بسیاری از آنها در آکادمیک‌ترین بخش‌های علمی دنیا تحصیل کرده یا کار می‌کنند، قادر نبودند در برابر جو حاکمی که بدیهی‌ترین حقایق را نادیده می‌گیرد، مقاومت کنند و کوچک‌ترین حرکتی انجام دهندآشکار است که بمباران شهر‌ها و مناطق مسکونی جان‌های بی‌شمار می‌گیرد و رنج‌های بی‌پایان به بار می‌آورد. مرگ‌ها و رنج‌ها و شر کنونی که تاریخ گواهی می‌دهد، هیچ‌گاه تضمین‌کننده خیری در آینده نبوده است. آشکار است که تغییر ناگهانی یک حکومت مستقر -که بخش مهمی از کارهایش در هر سیستمی خدمات عمومی است - آن هم بدون آلترناتیو فراوری‌شده‌ای در داخل، اگر هم ممکن باشد که نیست؛ فاجعه‌ای بزرگ خواهد بود.فاجعه‌ای که در ابعاد کوچک‌ترش سال‌ها پیش باعث اصلی مهاجرت این خانم‌ها و آقایان و سپس ازخودبیگانگی ملی ایشان شد. اگر میلیون‌ها ایرانی ساکن در اروپا و آمریکا نبودند، شاید انتظاری هم نمی‌رفت. اگر این همه محقق و دانشمند به‌خصوص در رشته‌های تاریخ و علوم انسانی نبود، کسانی که در مطالعات سرآمد هستند و تجربه‌ای طولانی از توفان‌های کشور خود و پس از آن در مهاجرت دارند وجود نداشتند، انتظاری هم نمی‌رفت. اما حضور این همه افرادی که خود را ایرانی می‌خوانند و به نظر می‌رسد همه‌جا مناصب مهمی داشته باشند، می‌توانست و هنوز هم می‌تواند در جلوگیری از جنگ و خرابی بیشتر میهن رنج‌دیده پدری‌شان، بسیار مؤثر باشد. آیا اینان نمی‌توانستند یا نمی‌توانند روی مقابله با تجاوز نظامی که یک فعل غیرقانونی در تمام قوانین بین‌المللی است توافق کنند و در کشور‌های خود سیاست‌مدارانی را که محتاج رأی برآمده از عواطف عمومی هستند با انواع وسایل دموکراتیک موجود نظیر تظاهرات، سخنرانی، بست‌نشستن و... تحت تأثیر قرار دهند؟همین الان مگر رفتار و اندیشه‌های این سیاست‌مداران تحت تأثیر جوی که می‌دانیم وجود دارد، نیست؟ آیا سیاست‌مدار اروپایی که اسرائیل را «دست» خود برای قتل «خانواده من»، «همسایه من» و «بیمار من» به شمار می‌آورد، باز هم از ایرانی‌تباران و ایران‌دوستان آن کشور رأی خواهد گرفت؟

آیا شکایت خانم فروهر از این سیاست‌مدار کمترین وظیفه‌ای نبود که این خانم با وجود رنج‌های بزرگی که کشیده بود بر دوش خود احساس می‌کرد؟ در کدام شهر اروپایی ایرانیان اروپا جمع شدند تا وحشیانه‌ترین نقض قوانین بین‌المللی به شکل هجوم نظامی به مام میهنشان را محکوم کنند؟ در وین پایتخت فرهنگی اروپا روبه‌روی سازمان ملل؟ در پاریس جشن بیکران شعر و هنر زیر برج ایفل؟ در برلین زادگاه «اتو» تنها آلمانی‌ای که در برابر هیتلر سر فرود نیاورد؟ (آیا این وزیر آلمانی با آن دست کثیفش خود را خلف گوبلز می‌داند یا «اتو»؟) یا در هایدپارک جایی که از همه‌چیز سخن گفته شد جز از بیمار ناتوانی که لحظه بمباران جلوی من نشسته بود و چون بید می‌لرزید.از آمریکا چیزی نمی‌گویم گویا روح ساواک دوباره در آسمان آنجا ظاهر شده، رفتار و تفکرات را نظارت می‌کند و مقابله با آن از قبل ٥٧ هم دشوارتر شده است. در ضمن دیپورت هم می‌کنند. آیا این همه سال زندگی در اروپا نتوانسته است تجربه تلخ اروپایی در مهندسی اجتماعی و مهندسی تاریخ را به اینان بیاموزد؟ آیا بلشویک‌ها و نازی‌ها توانستند با مهندسی خونین خود، جامعه‌ای مطابق ایدئال خود در کشور خود بیافرینند که اینها از ارتش بی‌رحم و اساطیری بیگانه انتظار دارند؟ خیر! مهندسی اجتماعی، اگر این نام محلی از اعراب داشته باشد، تنها از طریق جنبش‌های مدنی، تغییرات محتوایی جزئی، طولانی و دشوار و ذره‌ذره بدون خستگی و با ملایمت امکان‌پذیر است ولاغیر.این است تجربه و پیام اسطوره‌ای مردم این فلات باستانی که بارها و بارها مورد هجوم قرار گرفت. مردمی که همه‌چیز را می‌دانند اما تنها به صلح و دوستی و آرامش و اثرات آن ایمان دارند و خلاف آن را با پوست و گوشت خود در همین زندگی چندده‌ساله خود تجربه کرده‌اند. اگر ذره‌ای تردید در تأثیر این نوع تغییرات دارید، سری به خیابان‌های تهران همین امروز بزنید و آن را با آن زمان که ترکش کردید، مقایسه کنید! 

source: شرق