جهان | شعر | ایران
منتظم ساختنِ جهان
در میانۀ همهمه نخستین، بیرون کشیدنِ نظمِ نهفته در اصوات اسباب پیدایشِ آهنگ شد و کار جهان نظام گرفت؛ آپولو به طمعِ همین رگۀ منتظم بود که حاضر شد همۀ گاوهایش را به هرمس ببخشد. او با این کار نشانۀ خداوندگاریاش را بخشید و در واقع جهانش را با نغمۀ موزونِ چنگِ هرمس تاخت زد. چراکه این فقط نغمهای گوشنواز نبود؛ ضرباهنگی بود که میتوانست زیرنقشِ جهانی نو باشد. «آهنگی» برانگیزانندۀ «همآهنگی»؛ «سازی» که طنینش همه چیز را به «سازگاری» فرامیخواند.
نویسنده: دکتر الناز نجفی
در میانۀ همهمه نخستین، بیرون کشیدنِ نظمِ نهفته در اصوات اسباب پیدایشِ آهنگ شد و کار جهان نظام گرفت؛ آپولو به طمعِ همین رگۀ منتظم بود که حاضر شد همۀ گاوهایش را به هرمس ببخشد. او با این کار نشانۀ خداوندگاریاش را بخشید و در واقع جهانش را با نغمۀ موزونِ چنگِ هرمس تاخت زد. چراکه این فقط نغمهای گوشنواز نبود؛ ضرباهنگی بود که میتوانست زیرنقشِ جهانی نو باشد. «آهنگی» برانگیزانندۀ «همآهنگی»؛ «سازی» که طنینش همه چیز را به «سازگاری» فرامیخواند.
برای راست کردن (آراستن) همه چیز از نو، ضرباهنگی لازم است؛ مترونومی که نغمات و سازها بر نظم آن سوار شود، ارتعاشی شایستۀ تشدید و همنوایی. ساز و نوایی که راه به جایی ببرد. ¹اصلا وظیفۀ تاریخی «نظم» (شعر) همین بوده: نظم نه صرفا در معنای کلامی موزون بلکه آنچیزی که بتوان بر آن ایستاد؛² نظمی که فلک به همسازی با آن ضرب بگیرد؛³ همان نظمی که فردوسی پس از حملۀ اعراب بنا کرد بری از گزند.⁴ آشوب فقط حمله و تهاجم نیست: زمان به دستیاریِ باد و باران در حال متفرق کردنِ ذرات خاک ما است و تنها آنچه بر نظم و ترتیبی بنا شده ماندنی است.⁵
کافِ یاقوت همین ضرباهنگ منتظم بود؛ در آن هنگامه که مغولان بغداد را با خاک یکسان کرده و از کُشتهها پشتهها ساخته بودند، یاقوت مستعصمی⁶ در منار مسجدی مخروبه پناه گرفته بود و خط مینوشت. شاگردش سراسیمه آمد که چه آسودهای که بغداد ویران شد و او در پاسخ گفت: در عوض کافی نوشتم که قیمتش برابری میکند با روی زمین چه رسد به بغداد! ⁷یاقوت با نوشتن کاف در حال خلقِ چیزی زیبا نبود، او در حال دست به دست کردنِ ارتعاشی به آینده بود، نظمی خلل ناپذیر،⁸ ضربانی برای به کوک بازگشتن، تپشی استوار و دور از دسترس مغولان، «سازهای» نامرئی اما مطمئن برای «ساختنِ» جهانی نو.
تصویر: ساز سفالی، منطقۀ دهلران، هزارۀ ششم پیش از میلاد
پینوشت:
¹ نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد (حافظ)
² سخن را سهل باشد نظم دادن/ بباید لیک بر نظم ایستادن (نظامی)
³ که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را (حافظ)
⁴ پیافکندم از نظم کاخی بلند/ که از باد و باران نیابد گزند (فردوسی)
⁵ بماند سالها این نظم و ترتیب/ ز ما هر ذره خاک افتاده جایی (سعدی)
⁶ ملقب به قبلةالکتاب خوشنویس مشهور سدۀ هفتم قمری
⁷ احمد قمی، گلستان هنر به نقل از تذکرة الخطاطین
⁸ ایبسا مستعصم لقب یاقوت را به انتظام و استواریِ خط همچون جواهرش به او داده باشد.