دکتر مژده آریا پارسا - مدیر پرانرژی و دوستداشتنی
در دنیای امروز، مهاجرت برای بسیاری از ایرانیان به معنی شروع دوباره است؛ شروعی که اغلب با دغدغههای مالی و اجتماعی گره خورده است. اما در همین مسیر پرپیچوخم، چهرههایی هستند که نشان میدهند موفقیت محدود به جغرافیا نیست. دکتر مژده آریا پارسا یکی از این چهرههاست که در همان سالهای نخست ورود به ونکوور، تعریف تازهای از مدیریت در ذهن جامعه ایرانی ساخت.
در دنیای امروز، مهاجرت برای بسیاری از ایرانیان به معنی شروع دوباره است؛ شروعی که اغلب با دغدغههای مالی و اجتماعی گره خورده است. اما در همین مسیر پرپیچوخم، چهرههایی هستند که نشان میدهند موفقیت محدود به جغرافیا نیست. دکتر مژده آریا پارسا یکی از این چهرههاست که در همان سالهای نخست ورود به ونکوور، تعریف تازهای از مدیریت در ذهن جامعه ایرانی ساخت.
وقتی ایده «امبردو» شکل گرفت، خیلیها فکر میکردند او هم مثل بقیه فقط به فکر اداره رستوران یا کافه بیکری باشد. اما از همان ابتدا رفتار او فرق داشت. او روز افتتاح شعبه اول شخصاً کنار کارکنان ایستاد، به مشتریان خوشآمد گفت و حتی برای سفارشهای اولیه در آشپزخانه کمک کرد. همین رفتار برای تیم کاری او یک پیام روشن داشت: اینجا محیطی نیست که مدیر فقط در اتاق شیشهای نشسته باشد. اینجا مدیری هست که جزئیات را میبیند.
این سبک کاری باعث شد از همان سالهای اول، نیروی کار تازهواردی که گاهی حتی زبان قوی نداشت، احساس امنیت کند. او مسیر رشد را طوری طراحی کرد که تازهواردها بتوانند یاد بگیرند، فرصت پیشرفت داشته باشند و کمکم به جایگاههای بهتر برسند.
یکی دیگر از تفاوتهای دکتر آریا پارسا این بود که از همان ابتدا روی جزئیات محیط کار وسواس داشت. از طراحی فضا گرفته تا انتخاب منو و رفتار نیروها با مشتریان، همه چیز باید در بهترین حالت خود باشد. شاید همین توجه به جزئیات بود که خیلی زود «امبردو» و بعد «لامبردو» را به نامی آشنا در ونکوور تبدیل کرد.
مدیریت با انرژی؛ رمز پیشرفت تیمی
یکی از دلایل اصلی رشد سریع برندهای زیرنظر دکتر مژده آریا پارسا، روحیه مثبت و پرانرژی اوست. خیلی از کارکنان و حتی مشتریان میدانند که وقتی او وارد شعبه میشود، حالوهوای محیط تغییر میکند. این انرژی از کجا میآید؟ پاسخ خودش ساده است: کارم را دوست دارم و آدمها را جدی میگیرم.
در جلسات داخلی، او همیشه تأکید میکند که کار خوب بدون تیم خوب ممکن نیست. همین نگاه باعث شده در کنار سختگیریهای حرفهای، یک فضای حمایتی واقعی وجود داشته باشد. کسی اگر تازهوارد است، میداند قرار نیست با اولین اشتباه اخراج شود؛ برعکس، آموزش میبیند، تشویق میشود و اگر اراده داشته باشد، در همان مجموعه مسیر شغلیاش را میسازد.
یکی از مدیران داخلی «لامبردو» که حالا مسئول دو شعبه است، روزی در یک مصاحبه محلی گفته بود: «من وقتی وارد شدم حتی تجربه رستورانداری نداشتم. دکتر مژده آریا پارسا با صبر و انرژیاش یاد داد که چطور با مشتری حرف بزنم، چطور تیم بسازم. حالا بعد از چند سال، من همان مسیر را برای نیروهای تازهام باز میکنم».
این چرخه انگیزه و یادگیری، شاید مهمترین دستاوردی باشد که برند او برای جامعه ایرانی مهاجر ساخته است. جایی که بسیاری از تازهواردها بهجای شغل موقت، وارد یک مسیر کاری واقعی شدهاند.
مدیری که نامش با احترام تکرار میشود.
خیلی از کارآفرینان مهاجر تلاش میکنند در جامعه میزبان دیده شوند، اما کمتر کسی میتواند همزمان در جامعه ایرانیان مهاجر هم جایگاه واقعی بهدست بیاورد. دکترمژده آریا پارسا دقیقاً این مرز را شکست. او در نشستهای محلی ایرانیان ونکوور حضور فعال دارد، دغدغههای هموطنان را میشنود و تلاش میکند تجربههایش را به نسل تازه منتقل کند.
در میان کارمندان و مشتریان قدیمی، بارها شنیده شده که «او مدیر سختگیری است اما حرف همه را میشنود». این ترکیب شاید کلید محبوبیت واقعی او باشد: مدیری که فقط به رشد اعداد و سود فکر نمیکند؛ بلکه آدمها را میبیند.
او در دوره کرونا نشان داد که اولویت واقعیاش تیم انسانی است. وقتی خیلی از رستورانها مجبور شدند نیروی خود را کم کنند یا شعبه ببندند، او تلاش کرد با مدیریت هزینهها تیم را حفظ کند. این کار شاید از بیرون فقط یک تصمیم مدیریتی بهنظر برسد، اما در عمل برای نیروهایی که تازهوارد بودند یا خانوادهای در پشت سرشان نداشتند، نقطه امیدی شد.
بخش دیگری از شخصیت کاری دکتر مژده آریا پارسا به نقشش بهعنوان یک زن کارآفرین بازمیگردد. در بسیاری از مصاحبههای غیررسمی و جلسات شبکهسازی کسبوکار، زنان جوان مهاجر او را الگویی زنده میدانند. الگویی که نشان داده میشود در دل یک بازار رقابتی خارجی هم ارزشهای انسانی را حفظ کرد و مسیر کاری را با احترام ساخت.
شاید برای همین باشد که در جامعه ایرانی ونکوور، وقتی کسی بخواهد از «مدیر پرانرژی و دوستداشتنی» حرف بزند، نام او در ذهنها میآید؛ مدیری که یاد داده است موفقیت واقعی همان لحظهایست که کار و انسانیت کنار هم قرار میگیرند.