ارسال به دیگران پرینت

نگاهی متفاوت به شری به‌نام «کرونا»

در مواجهه با آنچه شر می‌نامیم از جمله «کرونا» باید احتیاط کنیم و در برابرش مواضع احساسی و عاطفی نگیریم. بهتر است شرور آنی را به«قیدِ آتی» متصل کنیم تا به‌جای وااسفا و تحلیل‌های آخرالزمانی، به امید دریچه‌ای از «امکان» که پیش روی بشر گشوده، نظری افکنیم و در پاسخ به این پرسش که علف هرز چیست؟. سریع نگوییم؛ شر!. بلکه بگوییم گیاهی که هنوز فوایدش شناخته نشده است.

نگاهی متفاوت به شری به‌نام «کرونا»

در مواجهه با آنچه شر می‌نامیم از جمله «کرونا» باید احتیاط کنیم و در برابرش مواضع احساسی و عاطفی نگیریم. بهتر است شرور آنی را به«قیدِ آتی» متصل کنیم تا به‌جای وااسفا و تحلیل‌های آخرالزمانی، به امید دریچه‌ای از «امکان» که پیش روی بشر گشوده، نظری افکنیم و در پاسخ به این پرسش که علف هرز چیست؟. سریع نگوییم؛ شر!. بلکه بگوییم گیاهی که هنوز فوایدش شناخته نشده است.

ابوالفضل رمضانی -پژوهشگر فلسفه اخلاق- در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: «پیش‌آمدهای طبیعی منهای زمان و بردباری در نگاه اول «نمودِ شر» دارند. آیا در گذر زمان نیز، می‌توان به شر بودگیِ آن معترف بود؟

فردی اسم پسرش را رستم گذاشت، بعد می‌ترسید که صدایش کند. مفهوم شر توسعاً و خاصّه شُرور طبیعی (سیل، زلزله، بیماری‌های واگیر از جمله کرونا و...) از آن نام‌هاست که اگر قیدی بر آن ننهیم و مجدد بازاندیشی نشود مرعوب و مأیوس‌کننده می‌ماند و می‌ترسیم صدایش کنیم.

در این نوشتار کوتاه...برای تخیفف «شر» با «قیدِ زمان» از سه روایت که مبتنی بر حِکمت، عقل و تجربه است؛ وام خواهم گرفت تا شاید فضای این مفهموم تلطیف شود.

 

۱.روایتِ حِکمی:

در مثنوی مولانا حکایت «آن عاشق که از عسس(پاسبان) گریخت و معشوق را در باغ یافت» را این گونه نقل به مضمون می‌کنم؛

عاشق سر در سودای معشوق به موانع بسیاری برخورد می‌کند. هشت سال، گذشته اما از معشوق خبری نمی‌آید تا اینکه شبی از شب‌ها عاشقِ محزون پا به کوچه‌ای می‌نهد که از قضا، عسسی به گمان اینکه دزد یا مجرم است در پی جوان می‌دود. عاشق به باغی می‌رسد و ترسیده از دیوار باغ بالا می‌رود و هنگامی که وارد می‌شود؛ ناگاه محبوب خویش را در پای جوی آب می‌یابد و شروع می‌کند با زبان ثنا از مسبب الاسباب سپاسگزاری و طلب هر آنچه خوبی است را برای عسس، که باعث این وصال شد. عسس در نگاه اول برای عاشق این داستان نمودِ شر «آنی» اما، مقدمه‌ای برای خیر بودگیِ«آتی» شد.

 ۲.روایتِ عقلی:

با این فرض می‌آغازم: تصور کنید خبرِ مرگِ فردی را برای شما می‌آورند. دلیل مرگ ناشی از آتش‌سوزی. متوفی در داخل پاساژ گیر افتاده و هیچ راه فراری هم وجود نداشته، با کدام وضعیت همدل‌تر هستید؟ ذره...ذره بسوزد و زجرکُش شود یا قبل از اینکه آتش به جانش افتد، حرارت ناشی از آتش تیر سقف را آزاد کند و با اصابت آن بر سرش درجا بمیرد؟. اگر به بخشی از قضیه اِشراف داشتیم مطلقاً با رها شدن آهنِ سقف همدل نبودیم، ما چون در اینجا آگاهی کامل به اتفاقات درونِ داستانِ فرضی داریم آهن سقف را «خیر سلبی»می‌دانیم در برابر ذره ذره سوختن که «شر ایجابی» است. پس، با آهن همدل‌تریم! هر چند که هر دو کشنده است.

از آنجا که ما همواره محاسباتمان بر مبنای امور قطعی و یقینی نیست، بی شک در معرفت‌شناسی جا برای امور محتمل و ظنّی به گونه‌ای موجه و معقول باز است. 

 

۳. روایتِ تجربی:

سال ۱۳۴۷ در شهر خضری دشت بیاض خانه‌های گِلی و بدون امکانات وجود داشت. در همان سال زلزله‌ای به بزرگی ۶/۴ ریشتر آنجا را به تلّی از خاک مبدل می‌کند. دو سال بعد خانه‌ها سیمانی، روشنایی برق، سیستم آبرسانی لوله‌کشی و بسیاری از امکاناتِ حداقلیِ دیگر... وارد می‌شود، بی‌تردید در نگاهِ نخست زلزله «شرّ» بود اما امروز کمتر کسی را در آن شهر می‌توان یافت که حکیمانه از «خیر» بودن آن زلزله در گذرِ«زمان» یاد نکند. 

حتی برعکس آنچه گفته شد، اگر بگوییم  چه خیرهایی که مقدمه شر بودند و اساساً تضمینی برای عاقبت بخیری وجود ندارد. البته باز هم به مدعای اصلی این نوشته که تاکید بر گذر زمان و آثار و نتایج محتملِ هر واقعه‌ای دارد، خدشه وارد نمی‌کند.

نتیجه اینکه؛ در مواجهه با آنچه شر می‌نامیم خاصّه «کرونا» احتیاط کرده و در برابرش مواضع احساسی و عاطفی نگیریم. کافی است شرور آنی را به«قیدِ آتی» متصل کنیم تا بجای وااسفا و تحلیل‌های آخرالزمانی در فراسوی دهلیزش به امید دریچه‌ای از «امکان» که پیش روی بشر گشوده، نظری افکنیم و در پاسخ به این پرسش که علف هرز چیست؟ سریع نگوییم؛ شر!. بلکه بگوییم گیاهی که هنوز فوایدش شناخته نشده است.» 

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه