ماجرای رسایی و طیف همراهش نه معاونت راهبردی، نه اجرای بی تنازل قانون و مقررات و نه حتی صرف حضور ظریف در این دولت است. نشان به آن نشانی که رسایی در تذکر خود در روز چهارشنبه در صحن علنی مجلس گفت:ظریف با خنده می گوید مجلس می خواهد من را عزل کند، او به ریش مجلس و ما می خندد!(نقل به مضمون). مشکل رسایی با ظریف درست در همین عبارت است. آنان با ظریف اختلافی دیرین دارند که از سال ٩٢ آغاز و در سال ١۴٠٣ و در ایام کارزار انتخاباتی تبدیل به کینه ای عمیق شد. آنان به هر طریق ممکن می خواهند با ظریف تسویه حساب کنند و ضربه مهلک ایام انتخابات را به نحوی جبران کنند.
اواخر دهه هفتاد و در زمان دولت اصلاحات، منتقدان دولتی که شعار اصلیش حرکت در مسیرتحقق جامعه مدنی و رویکرد محوریش توسعه سیاسی بود، اسبها را زین کرده و سازها را کوک و چهار نعل در زمین سیاست و رسانه تاخت و تازه آغاز کردند.
لب لباب و نقطه کانونی و گرانیگاه محوری همه این مخالف خوانی ها نیز دایر بر این محاجه بود؛ در زمانی که مردم مشکلات اقتصادی و معیشتی دارند چه جای صحبت از توسعه سیاسی و جامعه مدنی و حقوق شهروندی است، بس کنید این نگاه های سانتیمانتالی سیاست زده را و به درد مردم برسید که خربزه آب است!
رویکرد عوام پسندانه و پوپولیستی که توامان با عوام فریبی و دماگوژی محض بود. چرا که به گواه همه آمار و ارقام و واقعیت میدانی و آنچه بعدتر به عینه همگان شاهد و ناظر آن بودند و با گوشت و پوست خود نیز لمس و احساسش کردند، دولت اصلاحات موفق ترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی ایران در زمینه اقتصاد و معیشت مردم بود.
در پرانتز و خارج از اصل موضوع این نوشتار دو نکته را خاطر نشان کنم که عطف به این کامیابی ها و زمینه و بستر مهیا و مساعد، برنامه توسعه و چشم انداز پیشرفت و توسعه بیست ساله کشور نیز ترسیم و تبیین شد
در دیگر سو عطف به همان رویکرد پوپولیستی جریان راست سیاسی در مجلس هفتم با طرح افزایش قیمت تدریجی و پلکانی حامل های انرژی با شعار تثبیت قیمت ها مخالفت شد و بخش بسیار عمده ای ناترازی فعلی و مخاطرات چند سال اخیر منوط و معطوف به آن است.
بازگردیم به اصل موضوع مورد نظر در این مقال، از همان سالهای اواخر دهه هفتاد و دولت اصلاحات، این یک رسم مالوف و همیشگی برای جریان راست سنتی آن روزها و بعدتر اصولگرایان شد که برای حمله و تخطئه دولت مخالف خود، مانور تبلیغاتی روی گزاره های اقتصادی و معیشت مردم را داده و هر جا که دولت ها در زمینه توسعه سیاسی یا حقوق شهروندی و آزادی های اجتماعی حرفی زده یا اقدامی انجام می دادند با چماق عدم توجه به مشکلات و معیشت مردم و فقدان اولویت شناسی بر سر آنان می گفتند!
نمونه آنکه در همین چند ماه سپری شده از عمر دولت چهاردهم که موضوع رفع فیلترینگ و آزادی های اجتماعی تنها وعده های ملموس و محسوس رئیس جمهوری در ایام کارزار انتخاباتی بوده و مطالبه اکثریت مردم فراتر از نگرش های سیاسی و طیفی و انتخاباتی است، این طیف همیشه طلبکار شعار و انذار می داد که مسئله و اولویت مردم معیشت و اقتصاد و نوسان قیمت ارز و… است به جای توجه به آزادی های اجتماعی و مقولات فرهنگی، دولت باید روی این امور تمرکز کند و دنبال انحراف افکار عمومی نباشد!.
از این بگذریم که اصلاحات اقتصادی مقوله ای زمانبر است آنهم با عنایت به مشکلات به ارث رسیده و ناترازی های عظیم رخ داده در پیامد چند دهه اشتباهات راهبردی که حل و فصل آن دفعی و آنی نیست و دولت طی این مدت با بزرگترین چالش و منازعه شبه جنگی نیز روبرو بوده و همین مهار وضعیت بغرنج و تکانه های اندک رخ داده، هنر و توانایی فراوانی می خواسته است.
به هر تقدیر طیف سوپر انقلابی این روزها و خالص سازان چند صباح پیش طبق رویه دو دهه ای خود، همواره مخالفان را نسبت به عدم توجه به معیشت مردم و توجه به آنچه آنان حاشیه غیر اولویت دار در حوزه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی می خوانند، انذار داده اند.
حال اما جالب اینجاست که در میانه همه تلاطم های اخیر در منطقه و پیرامون ایران از حوزه سیاست خارجی گرفته تا مشکلات اقتصادی و مقوله ناترازی انرژی و امثالهم، جریان تندرو مجلس مرتکب رفتاری شده اند که دیگران را نسبت به آن نهی می کردند.
این روزها طیف مخالف دولت در مجلس با محوریت حمید رسایی همه اتفاقات ریز و درشت را کنار گذاشته اند و زمین و زمان را به هم می دوزند تا محمد جواد ظریف را از جایگاه معاونت راهبردی رئیس جمهوری پایین بکشند و لقلقه زبان آنان نه گرانی و نه تورم و نه معیشت و نه حتی حجاب که فقط و فقط انتصاب غیر قانونی ظریف است!
نکته آنکه معاونت راهبردی رئیس جمهوری نه پست استراتژیک و سوق الجیشی با دامنه تاثیرگذاری موثر است و نه حتی با توجه سمت وزارت امور خارجه پیشین ظریف برای او پرنسیب سیاسی خاصی دارد.
موضوع قانون مذکور هم با یک کلمه درج معافیت فرزندان برخوردار از «تابعیت غیر قهری» از دایره شمول این قانون آنهم با تاکید شفاف و صریح سران نظام و نظر ارشادی رهبر معظم انقلاب قابل حل است و هیچ نیازی به صرف این همه انرژی برای ماندن یا نماندن ظریف در این پست نیست.
اما ماجرای رسایی و طیف همراهش نه معاونت راهبردی، نه اجرای بی تنازل قانون و مقررات و نه حتی صرف حضور ظریف در این دولت است. نشان به آن نشانی که رسایی در تذکر خود در روز چهارشنبه در صحن علنی مجلس گفت:ظریف با خنده می گوید مجلس می خواهد من را عزل کند، او به ریش مجلس و ما می خندد!(نقل به مضمون)
مشکل رسایی با ظریف درست در همین عبارت است. آنان با ظریف اختلافی دیرین دارند که از سال ٩٢ آغاز و در سال ١۴٠٣ و در ایام کارزار انتخاباتی تبدیل به کینه ای عمیق شد. آنان به هر طریق ممکن می خواهند با ظریف تسویه حساب کنند و ضربه مهلک ایام انتخابات را به نحوی از انحا جبران کرده و التیام بخشند، مشکل آنان همین خنده های ظریف است که نحوی و ناخواسته بر زبان رسایی جاری شد.
آمی دانند، ظریف به عنوان یک استراتژیست و چهره کارآمد از منظر بین المللی در حوزه دیپلماسی عمومی و رسانهای بخصوص در شرایط دوباره آمدن ترامپ، می تواند جایگاه خود را ارتقا بخشیده و ظرفیت آن را دارد که کشور و دولت را از گردنه های سخت پیش رو در مقام یک کنشگر فعال و فراتر از ساختار دیپلماسی رسمی در خصوص مسائل حاد سیاست خارجی و دولت ترامپ، گذر دهد و بر خلاف منویات و اغراض و کینه های طیفی و سیاسی آنان دستاورد سازی داشته باشد، چیزی که آنان خوش ندارند و یک دهه است بر تنور مخالفت با ظریف می دمند.
هر چه هست آنان حاضر هستند بر خلاف رویه ادعایی همیشگی عمل کنند و خود را در منظر افکار عمومی بی اعتبار تر از سابق سازند؛ اما به هر طریق ممکن در برابر ظرفیت سازی ظریف مانع و انسداد ایجاد کنند و ضمن انتقام گیری از گذشته، پتانسیل متصور برای ظریف را بسوزانند و به زعم خود وی را زمین گیر و امکان رضایتمندی را نه فقط از ظریف که از دولت و اکثریت ملت و کشور سلب سازند.
دیدگاه تان را بنویسید