ارسال به دیگران پرینت

سالروز نهضت مشروطیت و دو نکته اساسی

گاهی یک واژه، می تواند به اندازه یک کتاب رمان، معناهای متنوع، پرشور و سنگینی داشته باشد.

سالروز نهضت مشروطیت و دو نکته اساسی

۵۵آنلاین :

نویسنده: محمد جواد لسانی

گاهی یک واژه، می تواند به اندازه یک کتاب رمان، معناهای متنوع، پرشور و سنگینی داشته باشد. «مشروطیت »، یکی از این نمونه واژه هاست که سخنرانان و نویسندگان سیاسی، آن را بسیار بر زبان می رانند یا در مقالات سیاسی شان می گنجانند. این واژه که بالای صد سال عمر دارد، منظومه‌ای از عقاید و مرام‌های ایرانی ست که بر پایهٔ یک پرسش بنا شده است؛ چگونه می‌توان سلامت یک نظام سیاسی را تضمین کرد؟ پاسخ ساده است؛ اگر حکومتی به یک توافق بزرگ تن بدهد و مردم را در تصمیم گیری های کشوری سهیم کند مسئله حل می شود. درواقع این نظام با این تصمیم، خود را «مشروط » کرده است به رعایت چند قانون، تا از تمرکز افسار گسیخته قدرتش کاسته شود. پس به جرأت می توان گفت، این یک رژیم مشروطه (constitutional) است‌. به عبارت روشن, قوانین صریح آن دستگاه، ساز و کارهایی برای «مهار قدرت » در پیکر خود روا دیده است. نظام اجرایی مشروطه، توان کافی دارد تا در جهت حفظ منافع ملی و آزادی‌های شهروندانش حرکت کند. در این ساختار، صفت مشروطه در برابر صفت مطلقه (absolute) قرار می‌گیرد. واژه مشروطیت، اوایل قرن بیستم میلادی، در ایران شنیده شد. شخصیتهای مستقلی که از فرنگ به خاک وطن بر می گشتند حس مشترکی یافتند که ایران چیزی کم دارد. اندیشه ای جدید داشت پا می گرفت. دوران فرتوت قاجار نفس های آخر را می کشید. فکر برپایی عدالتخانه برای دادخواهی حقوق ملت شروع شده بود تا سرانجام به فکر بزرگتری رسید که جنبش مشروطیت نامیده شد. قدرت مطلقه شاه باید محدود می شد و او را منحصر به حدود قانون اساسی می کرد. کار سختی بود اما کوشش‌ها، تجمعات و حبس ها، نتیجه و ثمر داد تا فرمان مشروطه به دست مظفرالدین شاه قاجار در ۱۴مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی امضاء شود. اولین دوره مجلس شورای ملی تشکیل شد و نخستین قانون اساسی کشور به تصویب نمایندگان مجلس رسید تا بر کارها و تصمیمات دولت، نظارت و کنترل کاملی صورت گیرد. هرچند که دوره محمدعلی شاه، لیاخوف روسی مجلس را به توپ بست اما تبدیل حکومت استبدادی به مشروطه، درحال انجام بود. راه سختی داشت طی می شد؛ . حالا ملت و نمایندگان آزاد بودند که در جاهایی گرد هم‌آیند و گفتگو کنند. ملت، آزاد بود که از میان کاندیداها، نماینده خود را به مجلس بفرستد و او را بازخواست کند. دو سال پس از امضای نامه مشروطیت، محمدعلی فروغی، مدیر مدرسه حقوق سیاسی، کتابی به نام «حقوق اساسی، آداب مشروطیت دول » نوشت که در آنجا حکومت دیکتاتوری را از حکومت مشروطه جدا کرده و برای نخستین بار در ایران، هرکدام از نظام ها به طور کامل برای خوانندگان کتاب تعریف شدند.

این رسم چند هزار ساله بود که یک شخص، بی نیاز به پاسخگویی، حکومت کند زیرا مدعی بود که حق اوست که حکومت کند اما کمی بیش از یک قرن پیش، نخبگان و دلسوزان ملت از این موضع سنتی فاصله گرفتند. آنان باورشان بر این شد که یک شخص یا یک گروه، هرگز حق ویژه یا تقدسی ندارد که ملتی را کنترل کند و به سلطه خویش درآورد. دو نکته اساسی را می توان برشمرد که دستاورد مشروطیت هستند؛ یکی از آنها، مهار قدرت حاکمه نام دارد که توضیحش داده شد. دومین دستاورد، درخواست تجدد یا تمدن جدید از ممالک پیشرفته است که با پیشرفت و توسعه کشور برای رسیدن به مدرنیسم میسر می شود. ایرانیان، با وزیدن نسیم خنک آگاهی و گسترش مطبوعات آزاد، تازه داشتند در می یافتند دویست سالی می شود که در مغرب زمین خبرهایی شده و اوضاع مردم شکل دیگری پیدا کرده. آنها در نخستین مواجهه با این موج رسیده، دو راه حل داشتند؛ یکی، تقلید چشم بسته بود بی‌آنکه مبانی تمدن نو را بیاموزند. سر گروه این تصمیم، افرادی بودند که مدتی در اروپا زیسته بودند و شیفته آن شده بودند تا وطن شان هم دربست، شبیه آن دیار شود. راه حل دوم این بود که به هرقیمتی، با آمدن این تمدن از فرنگ، مخالفت شود. سردمداران این موضع گیری عموما کسانی بودند که شاهان قاجار را در کنار خود می دیدند و حتی می شد که تحفه و صله ای از دربار نصیب شان شود تا همچنان حافظ نظم موجود باشند. اینان پایگاهی سنتی برای خود داشتند و سرمایه شان، شمار انبوهی دست به سینه بود که برای اطاعت امر آنها دست به هر کاری به عنوان ثواب، می زدند. نخبگان جامعه باید راه حلی بر می گزیدند که خردمندانه باشد. آن راه سوم از راه آموزش فرهنگی میسر می شد تا عناصر بومی و هویتی یک ملت حفظ شود اما ثمرات مدنیت غربی هم چشیده شود. سده های فراوانی بر ملت گذشته بود که یک شیوه حکومتی، بیشتر به خود ندیده بود. اگر سهمی از دستگاه به آنها نمی رسید اعتراضی نداشتند اگر هم خردکی می رسید آن را لطف ملوکانه قلمداد میکردند! عادت به اینکه از حکومت مطلقه، حقوقی برابر طلب کنند در اذهان جمعی پرورده نشده بود. وقتی مذهب را خرافات و زنگار محاصره کند آن را از پویایی و تحرک زایی می اندازد. بدیهی ست که بر چنین جامعه‌ی بسته و سنتی، به راحتی نمی‌شد نسخه دیگری تجویز کرد. اما روشنگران می خواستند خانه ای را از تاریکی جهل و ستم بیرون کشند و آباد کنند که متعلق به آنها بود. این کار با تاسیس نهاد های جدید محقق می شد تا ساختار جامعه برای پذیرش ترقی آماده شود. به عبارت روشن، هدف این نخبگان، تلاش برای اعتلای زندگی مردم با آموزش مدرنیسم به آنها خلاصه می شد. آغاز سلطنت پهلوی، گرچه با شنیدن چکمه های دیکتاتوری همراه شد که با ذائقه مردم سازگاری نداشت زیرا بیشتر آنها کسانی بودند که آزادی شیرین مقطع مشروطه را چشیده بودند اما حضور افراد تجددخواهی چون علی اکبر داور،محمد علی فروغی،محمد مصدق و عبدالحسین تیمورتاش در دستگاه حاکمه خبر خوشایندی بود که می توانست مرهمی بر نبود آزادی باشد. فرهنگ و توسعه کشور با همراهی صادقانه همین نخبگان، تاثیراتی دگرگون ساز به همراه آورد چنانکه اگر این گروه تکنوکرات به نظام اجرایی کشور راه نمی یافتند هیچگاه اتفاقات خوبی چون تحول در دادگستری، آموزش نوین، راه سازی گسترده و تأسیس دانشگاه تهران رخ نمی داد. پرسشی که پیش می آید این است که چگونه بر خلاف شاهان گذشته، این بار حلقه ای شایسته، نقش بازوهای حکومت را بازی می کنند و به جای چاپلوسان، مفتخور ها و مدیحه سرایان، دانایان دلسوزی جایگزین آنان می شوند؟ پاسخ را باید در برکات نهضت مشروطیت جستجو کرد. روزنامه نگارانی چون میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، خطیبانی مثل ملک المتکلمین و سردارانی همچون ستارخان و باقرخان از جان خود گذشتند تا گوهر رشد و آگاهی به ملت برسد. این دستاورد ها به ملت پیشکش شدند تا فکر ترقی و توسعه فرهنگی و تشکیل پارلمان در کشور نهادینه شوند. حقیقتی که نباید از آن غافل بود این است که یاد کرد مشروطیت، تنها به قسمتی از تاریخ معاصر خلاصه نمی شود. آن جنبش تنها یک خاطره تاریخی در تقویم ملی نیست بلکه مشروطیت می تواند همچنان به زندگی خود در زمان حال هم ادامه دهد. با حضور این نهضت در صحنه گفتمان جامعه، می توان امید بست که رشد فرهنگی و اجتماعی از این کندی و کدورت خارج شود. این ضرورت، باز هم کمی فداکاری رسانه ای می طلبد تا آحاد مردم به ویژه نسل امروز جامعه با روح جنبش مشروطه آشنایی و آگاهی دوباره ای پیدا کند. کاش در کتاب تاریخ دانش آموزان نوشته شود که جنبش مشروطیت در ایران، خیلی زودتر از کشورهایی چون کشور ژاپن آغاز شد و آن ها به خوبی از مبانی و اصول آن در سرزمین ما مشق برداری کردند و به پیش رفتند. جای پنهان کاری نیست که هوش و خرد ایرانی در تاریخ ملت ها زبانزد است.

منبع : 55 آنلاین
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه