در سال 2012، کارولین و ایزابل برکاو، مانند بسیاری از دختران 11 و 12ساله، وسواس زیادی به کوکتل پدیکور داشتند. آنها دستورالعملهای خود را روی توپهای گازدار و معطر آزمایش کردند و در مرکز آن یک شیء کوچک مانند یک اسباببازی کوچک گنجاندند. این دو خواهر سعی کردند تعدادی از آنها را در یک نمایشگاه هنری محلی در مینیاپولیس بفروشند- و آنجا بود که ناگهان متوجه شدند موفقیت در انتظار آنهاست. تا سال 2015، محصول آنها در 30 فروشگاه محلی به فروش میرسید و پس از یک سفر موفق به آتلانتا برای یک نمایشگاه بینالمللی در سال 2016، این محصولات در فروشگاههای سراسر کشور جا خوش کردند. ایزابل میگوید: «ما ماهانه 20 هزار کوکتل پدیکور در زیرزمین خود درست میکردیم. سپس شرکت «تارگت» تماس گرفت و همه چیز تغییر کرد.» ایزابل میگوید: «آنها محصولات ما را برای 1800 فروشگاه سفارش دادند. باید بهسرعت دستبهکار میشدیم.» مادر آنها به عنوان مدیر این پروژه بزرگ در کنار آنها قرار گرفت، در حالی که خواهران بر توسعه محصول و بازاریابی تمرکز کرده بودند. مادرشان نیز در تولید و ذخیرهسازی محصولات در انبار مورد نظرشان به آنها کمک میکرد. دختران در برنامه On the Job مدرسه خود ثبت نام کردند که به آنها اجازه میداد در زمان مشخصی در فضای مدرسه فعالیت کنند. کارولین میگوید: «دوستان و مدرسهمان از ما واقعاً حمایت کردند. بعضی از مردم که ما را نمیشناسند سراغ ما میآیند و میگویند، هی، شما دختران بمب حمام هستید. چقدر پول در میآورید؟ در حالی که ما ترجیح میدهیم که به آنها بگوییم امروز چه کار میکنیم، یا اینکه فروش یک محصول چگونه است. بعضی افراد کاری را که ما در این زمینه انجام دادهایم درک نمیکنند. بحث پول نیست. امروزه Da Bomb مستقل باقی مانده و بیش از 20 میلیون دلار درآمد سالانه دارد. این یک تجارت بزرگ است و در عین حال همچنین یک تجارت خانوادگی است. ایزابل که سال اول را در یک کالج محلی ثبت نام کرده که تنها 20 دقیقه با انبار «دا بمب» فاصله دارد، میگوید: «ما 24ساعته در مورد بمبهای حمام صحبت میکنیم. گاهی اوقات برای شام بیرون میآییم، و به هم تاکید میکنیم که، فقط 20 دقیقه باید یک خانواده باشیم. اما این موضوع همیشه ما را به هم نزدیکتر کرده است. ما همیشه پشت یکدیگر هستیم.» کیم، مدیرعامل و مادر دخترها به شوخی میگوید: «من پنج بار اخراج شدهام.» ایزابل در پاسخ میگوید: «بله، آن هم فقط زمانهایی که من را زمینگیر کردی.»
کوری نیوز، 15ساله
کوری نیوز در ششسالگی یک برنامه بلندپروازانه داشت: در محله خود در انگلوود، نیوجرسی، شکلات داغ بفروشد و به اندازه کافی پول پسانداز کند تا برای مادرش ماشین بخرد. او میگوید: «از سوار شدن به اتوبوس خسته شده بودم و میخواستم به مادرم کمک کنم.» نیوز شکلات داغ منحصر بهفردش را به قیمت هر فنجان یک دلار فروخت. هنگامی که او فرصتی برای پذیراییهای مهمتر پیدا کرد، شروع به جستوجوی آنلاین برای دستور پخت کامل کوکی کرد. نیوز پس از سه ماه پختوپز با مادرش، چیزی را که فکر میکرد یک کلوچه شکلاتی کامل است گاز زد و احساس رضایت در چشمانش هویدا شد. دستور پخت بسیار موفق بود. نیوز میگوید: «در آن زمان بود که فهمیدیم یک کسبوکار داریم- زمانی که مردم شروع به جدی گرفتن کوکیهای ما کردند.» او و مادرش کوکیها را به مسابقات و جشنوارههای محلی میبردند؛ جایی که نیوز مشتریان بالقوه را با جملاتی مانند «زندگی کوتاهتر از آن است که این کلوچه را امتحان نکنید!» هیجانزده میکرد و کسبوکارشان به طور مداوم رشد میکرد. هر روز سفارشهای زیادی به نیوز و مادرش میرسید. او میگوید: «این موضوع باعث ایجاد مشکل در عرضه و تقاضا شد.» زیرا آنها تجهیزات لازم برای اینقدر سفارش را نداشتند. آنها به دنبال سرمایهگذاری خارجی بودند و دوباره به معدن طلای تلویزیون دست یافتند: حضور در برنامه The Profit از سیانبیسی باعث شد که برنامه «کوکیهای آقای کوری» یک تزریق نقدی 100 هزاردلاری به همراه داشته باشد. یک سایت تجارت الکترونیک راهاندازی شد، «کمکهای کوکی» -افرادی که در توزیع کوکیها کمک میکردند- استخدام شدند و ارسال محصول به سراسر کشور آغاز شد. امروز، این شرکت 14 طعم مختلف عرضه میکند، و نیوز امید زیادی به گسترش این مجموعه در آینده دارد. نیوز میگوید: «وقتی بزرگتر شدم و دانشگاه را تمام کردم، میخواهم کوکیهای آقای کوری را برای مدتی ترک کنم. من دوباره از پایین شروع میکنم و راهم را تا اوج بالا میبرم.» نیوز یک بار این کار را انجام داده است؛ دلیلی ندارد که دوباره نتواند آن را انجام دهد.
سانیل چاولا، 19 ساله
زمانی که سانیل چاولا دانشآموز دوم دبیرستان بود، میخواست یک استارتآپ توسعه وب راهاندازی کند تا بتواند از سرگرمیاش درآمدزایی کند. سانیل میگوید: «برای بنیانگذاران جوان سلسلهمراتب اداری بسیار زیادی وجود دارد. من زیر 18 سال داشتم، بنابراین نمیتوانستم مدارک قانونی را ثبت کنم یا بهتنهایی حساب بانکی بگیرم. او شروع به پژوهش در مورد راههایی برای کاهش موانع کارآفرینی و حمایت مالی کرد؛ رویهای متداول که در آن سازمانهای غیرانتفاعی وضعیت حقوقی و پشتیبانی خود را به پروژههای کوچک با ماموریت مشابه گسترش میدهند. چاولا که اکنون 19 سال دارد و دانشجوی سال دوم دانشگاه کالیفرنیای جنوبی است، میگوید: «من نرمافزاری را برای خودکار کردن تمام اسناد و مدارک توسعه دادم و اساساً یک نسخه واقعاً مقیاسپذیر از حمایت مالی طراحی کردم.» در سال 2017، «هکپلاس» به عنوان یک سازمان غیرانتفاعی متولد شد که بستری را برای حمایت مالی رایگان برای سازمانهای خیریه دانشآموزی فراهم میکند. شرکتهایی مانند گوگل، مایکروسافت و آمازون پشتیبانی و منابع بازاریابی B2B (بینبنگاهی) را ارائه کردهاند. چاولا و تیم ۱۲نفرهاش به ۹۲۶ دانشآموز کمک کردهاند تا سازمانهای خود را راهاندازی کنند و بیش از یک میلیون دلار حمایت جمعآوری کنند. در پاییز امسال، با مشارکت Stripe Atlas، هکپلاس نسخهای از این پلتفرم را با تمرکز بر حمایت از استارتآپهای انتفاعی راهاندازی میکند. چاولا میگوید: «اگر بتوانیم همه امور حقوقی و مالی را برای این بنیانگذاران جوان مدیریت کنیم، آنها میتوانند بر ماموریت خود یعنی اهدافشان تمرکز کنند. این کار درها را به روی تاثیرات خواهد گشود.»
آر.جی. دوارته، 19 ساله
سال گذشته آر.جی. دوارته در دانشگاه ایالتی کلرادو پذیرفته شد. اما تصمیم گرفت به دانشگاه نرود. آر.جی. میگوید: «دانشگاه به درد من نمیخورد.» به این دلیل که در آن زمان، کسبوکار محوطهسازی او درآمد سالانه ششرقمی داشت. «من فکر کردم که باید به این کار پایبند باشم.» دوارته تعمیرات کولر و چمنزنی را آغاز کرد. به لطف روحیه خستگیناپذیرش، درآمد او هر سال سه برابر میشد و در دوران راهنمایی، با یکی از دوستانش شریک شد تا چمنهای بیشتری بزند. در دبیرستان نام شرکت او را گرینورکس (GreenWorx) گذاشتند. وقتی دوستش کسبوکار را به مقصد کالج ترک کرد، دوارته کار را به دست گرفت و فرصتی برای رشد پیدا کرد. آر.جی. مشتریان کوچک گرینورکس را کنار گذاشت و کاربری شرکت را به یک شرکت منظرهسازی و نگهداری ممتاز تغییر داد. وی میگوید: «این تحول ریسک بیشتری در پی دارد. این تحول همچنین با سختی همراه است، اما بدون سختی، هیچ پاداشی نصیبتان نمیشود.» غریزهاش درست کار کرده بود. گرینورکس اکنون با چهار کامیون و خدمه که در اوج فصل به 12 تا 15 نفر -عمدتاً دانشآموزان دبیرستانی- میرسد کار را دنبال میکند. او میگوید: «مردم همیشه از من میپرسند، آر.جی. با دانشگاه چه میکنی.» اما او میداند که تصمیم درستی گرفته است. امسال، گرینورکس درآمدی بالغ بر 750 هزار دلار داشته است. دوارته در مورد خود و کارکنانش میگوید: «ما مردمی سختکوش و یقهآبی هستیم. هیچ ایرادی هم ندارد.»
کنان پالا، 15ساله
کنان پالا همیشه دوست داشت به دیگران کمک کند. او که در سندیهگو بزرگ شده، مشتاقانه وقت خود را به آشپزخانهها و پاکسازی ساحل اختصاص میداد- اما از اینکه هیچوقت مورد حمایت سازمانها قرار نمیگرفت متعجب شده بود. پالا میگوید: «بسیاری از سازمانهای غیرانتفاعی هستند که کارهای بزرگی در سن دیهگو انجام میدهند، اما بسیاری از آنها به بچههای زیر 18 سال اجازه نمیدهند داوطلب شوند.» بنابراین در سال 2017، بسیار مصمم و با اطمینان از اینکه هر بچهای که میخواهد داوطلب شود، میتواند به سازمان بپیوندد سازمان غیرانتفاعی Kids4Community را تاسیس کرد. پالا میگوید: «درهای سازمان ما به روی هر کسی در هر سنی باز است. اگر اشتیاق دارید، میتوانید بیایید.» از طریق کمکهای مالی شرکتی و رویدادهای خیریه، پالا یک میلیون دلار جمعآوری کرده است تا به بیخانمانهای محلی کمک کند؛ در عین حال کودکان را برای ترغیب به دویدن، پذیرایی شام، و رانندگی با ماشین های مجاز برای افراد زیر 18 سال جذب کرده است. هنگامی که پالا در نهایت در کالج ثبت نام کرد، امیدوار بود که از یک جوان دیگر کمک بگیرد- برادر 10سالهاش، آردن. او میگوید: «میخواهم سازمان را به برادرم بسپارم چون آردن علاقه زیادی به کار داوطلبانه دارد. وقتی از دبیرستان فارغالتحصیل شوم، او کمی بزرگتر از من خواهد بود وقتی که کارم را شروع کردم.»
مایا پن، 19 ساله
در هشتسالگی، زمانی که مایا پن به مادرش گفت که میخواهد یک مجموعه مد پایدار راهاندازی کند، پاسخی دریافت کرد که در طول سفر کارآفرینیاش بهخوبی راهنمای او بود: «بدانید که چگونه این کار را انجام دهید و برای رسیدن به آن هدف به چه چیزی نیاز دارید.» او از لباسهای قدیمی که در خانه پیدا میکرد برای درست کردن هدبند و روسری استفاده کرد و در ۱۰سالگی به صورت خودآموز HTML را یاد گرفت و یک وبسایت برای فروش کالاهایش طراحی کرد. امروزه خط مد او در آتلانتا، Maya›s Ideas، 10 کارمند و هزاران مشتری در سراسر جهان دارد. پن میگوید: «اولین فروش برای من دیوانهکننده بود و هنوز هم هست. این باعث افتخار است که مردم از آنچه شما خلق میکنید خوششان بیاید.» پن اکنون 19ساله است و 11 سال گذشته را صرف پرورش علایق زیاد دیگری کرده است. او یک سازمان غیرانتفاعی به نام Maya›s Ideas 4 the Planet راهاندازی کرد که محصولات بهداشتی سازگار با محیط زیست را در میان زنان کشورهای در حال توسعه توزیع میکند. در سال 2016، او یک انیمیشن کوتاه دیجیتالی تولید کرد که به عنوان بخشی از تلاشها برای ساخت موزه ملی تاریخ زنان در واشنگتن دیسی به کنگره ارائه شد. مایا میگوید: «آنها موزههایی برای نگهداری تمبر دارند اما برای زنان موزهای وجود ندارد.» یک استودیو برای تولید انیمیشن راهاندازی کرد، سه سخنرانی در TED برگزار کرد، و اکنون روی کتاب دومش کار میکند. کسبوکار و فعالیتهای سخنرانی پن برای او در طول سالها یک میلیون دلار درآمد داشته و او بیش از 500 هزار دلار از سرمایهگذاران جمعآوری کرده است. اگرچه تمام پروژههای او حول محور ایجاد تغییر برای دیگران میچرخد، مایا یاد گرفته است که بهتر است خود را در اولویت قرار دهید. او میگوید: «من همیشه به خودم فشار میآورم تا کارهای بیشتری انجام دهم، اما این میتواند خیلی چیزها را از شما بگیرد، بهخصوص وقتی که هنوز در تلاش هستید تا بفهمید که هستید. شما باید راههایی برای آرام کردن خودتان پیدا کنید. قدم بزنید. کتاب بخوانید. روی زمین بمانید. مراقبت از خود، کارآفرین بهتری از شما میسازد.»
براندون مارتینز 13ساله، سباستین مارتینز 11ساله
سباستین مارتینز، مدیرعامل شرکت «جوراب شوخی میامی» که او با برادر بزرگترش براندون راهاندازی کرد، میگوید: «ما همیشه اختلاف نظر داریم. همیشه بحث میکنیم که این جوراب را تولید کنیم یا آن جوراب را؟ و سر آخر مصالحه میکنیم: هر دو جوراب را درست میکنیم!» این شرکت پنج سال پیش به دلیل علاقه سباستین به جورابهای طرحدار متولد شد. او شروع به طراحی کرد و با کمک مادرشان یک تولیدکننده را پیدا کردند. براندون به عنوان مدیر فروش وارد کار شد. او میگوید: «من فقط یک توصیه برای مردم دارم. با وجود اختلاف نظرهایی که دارند، مجموعه مهارتهای آنها که مکمل یکدیگر است، آنها را به شرکای تجاری عالی تبدیل میکند.» براندون بر این باور است که، «ما مثل یک پازل هستیم.» آنها شرکتی راه انداختهاند که نزدیک به یک میلیون دلار جوراب فروخته است. دفاتر خود را برای سازگاری با رشد جابهجا کردهاند، در «صبحبهخیر آمریکا» حضور پیدا کرده، و Charity Socks را معرفی کردند؛ مجموعهای که بخشی از فروش را به شرکای خیریه برمیگرداند. اما آنها در این راه درسهای سختی آموختهاند. براندون میگوید: «ما به برخی شرکای خیریه اعتماد کردیم اما آنها واقعاً آنچه میگفتند را انجام ندادند. پس: قرارداد! این چیزی است که ما یاد گرفتیم. همیشه قرارداد داشته باشید.» در مرحله بعد، آنها به دنبال شرکای خردهفروشی و جستوجو برای توسعه هستند. براندون میگوید: «ما میخواهیم تیشرت، کلاه و کفش تولید کنیم. جورابها و کفشها مانند کره بادام زمینی و ژله هستند؛ اگر آنها را نپوشید، عجیب هستید.»
زهرا تهرانی / نویسنده نشریه
دیدگاه تان را بنویسید